ميخ يا سيخ؟
یاسر نوروزی / يك بخشي هست رُستم دسته تيزي را فرو ميكند در قلوه سهراب و تلوتلو ميدهد تا جگر سفيدش بزند بيرون؟ اين بخش را براي مقطع دبستان انتخاب كردهاند تا در مسابقات كتابخواني شركت كنند. از بنده هم دعوت كردهاند به عنوان داور. بچههاي لُپلُپي و مَگولي را ميبينيم كه ميآيند جلوي روي من، يكي نقش رستم را بازي ميكند، آن يكي سهراب را. بعد بچه، خرخره همشاگردياش را ميگيرد تكان ميدهد و يك خنجر خيالي فرو ميكند در شكمش. در عين حال دارد قصه را هم تعريف ميكند.
از بخشهاي مهيج ديگري كه مسئولان ذيربط براي مسابقات طفل معصومها انتخاب كردهاند، جنايات نادرشاه افشار است. مفاد امتحاني را نگاه ميكنم، رو به يكي از بچهها ميپرسم: «عزيزم! نادرشاه با چي پسرشو كور كرد؟» و او مِنمِنكنان ميگويد: «ميخ؟» - «نه عزيزم» - «سيخ؟» - «داري نزديك ميشي» - «ميل؟» برايش كف ميزنم كه بالاخره ابزار كوركني يادش آمده. ممتحن ديگر ميپرسد: «يه مقدار راجع به ميل كشيدن هم توضيح بده بعد برو بشين» و بچه شروع ميكند كباب كردن تخم چشم در حدقه را شرح دادن؛ طوري كه انگار بخواهد تكليف شبانهاش را مرور كند.
سوالي كه اين وسط براي خودم پيش آمده اين است كه آيا هميشه اسطورههاي ما گرز به دست داشتهاند تا فرود آورند بر فرق يك اسطوره ديگرمان؟ به فرض هم كه زدند، آيا ما خنجر كردن در شكم را انتخاب كنيم و بدهيم بچهدبستان حفظ كند؟ به نظر ميرسد چنين افرادي قطعا براي بچههاي دبستان فيلمهايي آموزنده و متناسب سنشان هم انتخاب ميكنند؛ فيلمهايي مثل «ارّه»، «جنگير»، «سكوت برهها» و «دراكولا». خوب است. نظرم اين است بچه را فوري با اين چيزها آشنا كنيم پررو نشود. در كنار اين مسابقاتي كه گفتم، از بچهها خواستهاند نقاشي هم راجع به اين موضوعات بكشند. بعضيها سهراب را انتخاب كردهاند كه دارد زير پدر دست و پا ميزند. بعضيها نادر را كشيدهاند كه دارد سيخ ميكند در چشم پسرش. و يكي هم ماجراي قتل ايرج را. جالب اينجاست كه مسئولان دلسوز از داستان فريدون دقيقا همان بخشي را انتخاب كردهاند كه منوچهر سر سلم را ميبرد و خونش را هورت ميكشد (فردوسي البته اين قسمت را نياورده در شاهنامه).