تکنگاری ویژه دربی| هفت دوپینگی خیالی
روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | یک: شاید بهترین رفرنس برای غیرقابل پیشبینی بودن دربی تهران، همین جملههای ناچارانه مستر رایکوف در اول مهر ۱۳۵۵ باشد که درباره دربی فردای تیمش با پرسپولیس گفت: «سابقه طوری بوده که هر وقت تیم ما بهتر از پرسپولیس بوده، نتیجه برعکس شده است. تیم ما شرایط خوبی دارد اما نتیجه را پیشبینی نمیکنم. چون از صد تا پیشبینی، یکیاش درست درنمیآید.» ( این بازی با نتیجه ۱-۱ تمام شد.)
نهتنها آن مربی استخوان خردکرده که در طیف مقابلش، آلن راجرز مربی پرسپولیس نیز حیران نتایج دربیها شده بود. این نیز جملات به یادگار مانده از اوست که درباره دلنوازترین بازیهای تیمش در لیگ اول تختجمشید گفته بود: «بهترین بازی ما در طول فصل، همان دیدار مقابل تاج بود که ۶برصفر برنده شدیم. مسابقهای که در طول سالها شاید نظیرش را دیگر نبینیم. چون در آن دیدار، ما هرچه کردیم با موفقیت توام بود، در حالی که تاجیها هرچه کردند با ناکامی مواجه شدند.
به همین دلیل شاید اگر ما کمی دقت داشتیم، نتیجه آن دیدار به ۱۰برصفر هم میرسید! به هر حال، ما خود نیز هرگز موفق به تکرار چنین نتیجهای در برابر تاج نخواهیم بود. در عوض، بزرگترین خوششانسی پرسپولیس در طول مسابقات، در دیدار برگشتمان با تاج بود که در کسب آن مساوی، ما خوششانسیهای زیادی آوردیم. تاج در بازی برگشت با ما، یک فوتبال تحسینبرانگیز ارائه کرد و بعد از پرسپولیس، این تاج بود که شایستهترین تیم برای فتح قهرمانی بود.» مستر راجرز هم دارد با حیرانی تمام از سورئال بودن فوتبال میگوید.
تمام آنهایی که بازی ۶برصفر را از نزدیک دیدند یا بازیکنان داخل میدان، به اتفاق شهادت میدهند که تاج بعد از غافلگیر شدن در مقابل دو گل اول پرسپولیس، خود را به آب و آتش زد که نتیجه را جبران کند اما توپهایش توی گل نرفت. این را دیگر گربههای ماده کوچه هم میدانند که فوتبال هم برای خود در سطح جهان یک طالعشناسی غریب و مرموزی دارد. اگر قرار باشد که روز، روز تو نباشد حتی گنجشکها و اجنه و بند کفش بازیکنان هم علیه موقعیتهایت مقاومت میکنند. تاجیها برای انتقام از بازی ششتاییها، در مسابقه برگشت واقعا خود را کشتند و راجرز هم اعتراف کرد که تیمش از خون! شانس آورده است.
* دو: دو سال بعد از بازی ششتاییها، در فصل سوم لیگ تختجمشید، اتفاقاتی افتاد که این بار تاجیها کیفور شدند. یک عکس دارم از پایان آن بازی در اردیبهشت سال ۵۴ که مسعود مژدهی (زننده گل دوم تاج) و ناصر حجازی توی رختکن تاج ایستادهاند و گل از گلشان شکفته است. این بار همایون بهزادی مربی پرسپولیس از پیروزی سهگله تاجیها کفری شده و تنها چاره را در این دیده که یک برگه استشهادی پر کند علیه هفت ستاره تاجی که الّا و بلّا دوپینگ کردهاند. میدانی دوپینگ چه؟ از نوع افیون! آن عکس تاریخی از همان لحظهها گرفته شده که یکی به رختکنی تاج خبر آورده که چه نشستهاید، مربی حریف به دوپینگ هفت نفر از شماها معترض است!
اما مسعود و ناصر با شنیدن این حرف، از ته دل غشغش میخندند. یکی از بازیکنان مورد اعتراض همایون، علی جباری کاپیتان قدرقدرت تیم تاج بود که آن روزها تماشاگران پرسپولیس با شعار «پیرزن پیرزن» از خجالتش درآمدند تا کفرش را دربیاورند اما علی همچون یک شیر نر جنگیده و آخ نگفته بود. آن روز هم همه پیشبینی کرده بودند که تاج در غیاب بعضی ستارههایش، در مقابل آن پرسپولیس در اوج، کم میآورد ولی آبیها با تاکتیک «دفاع- ضدحمله» صادره از سمت مستر رایکوف، تیم قرمزها را از پا درآوردند. این بار قضیه برعکس سال ۵۲ شد و همایون هرچه تیمش حمله زد، با ضدحمله حریف یک گل در دروازه خود دید (دو گل آبیها را غلامحسین مظلومی آن روز زد).
این همان بازی است که تماشاگران تاجی شعار «سهتاییها سهتاییها» را در مقابل ششتاییهای سال ۵۲ علم کردند تا زخم و زگیل آن بازی معروف را از تن بیرون کنند اما مگر شد. برخلاف رختکن تاجیها که ناصر و مسعود، دل به دل هم داده و غشغش میخندیدند، در سوی دیگر ماجرا اردوی پرسپولیس ماتمکده بود و نوحهخواناش هم همایون بهزادی که مشتهایش را حواله کرده بود سمت آسمان و فریاد میزد که «هفت تا از یاراشون (تاج) دوپینگیاند، باور ندارید بیایید آزمایش بگیرید.»
در پی این بلبشوها بود که کیهانورزشی در شرح عکس گزارش بازی نوشت «هفت» بازیکن تاج از نظر بهزادی دوپینگیاند اما در تیتر روی جلدش نام پنج بازیکن اسم و رسمدار تاجی را بولد کرد (ناصر حجازی، مسعود مژدهی، علی جباری، رضا عادلخانی و عزت جانملکی). وقتی خبر به اردوی تاجیها رسید که همایون زده به سیم آخر، آنها میگفتند «به خاطر سوختنشان هست که ۹۰ دقیقه حمله کردهاند اما ضدحملههای هلو خوردهاند.»
تاجیها لابد نمیدانستند که همایون حرف کترهای نمیزند، آن هم در این حد! اما میدانستند که با بعضی آنتنهای سازمان امنیت، جیک تو پیک است و توی خیابان شمیران بالای سهراه تختجمشید، در یک دفتری، اکثرا با هم بیست و یک میزنند. لابد در همان گعده بوده که چیزی شنیده از هرز پریدن بعضی از پسران آبی و شستش خبردار شده که چند تاییشان با دود و دم افیون دوپینگ کردهاند. منبع اطلاعاتی شماره ۴ در یک گزارش شفاهی به گوشش رسانده بود که آنها در یک خانه مجردی متعلق به یکی از طرفداران متمول تاج در محله دروس، گاهیگداری بساطی میاندازند و کامی میگیرند اما کیست که این حرف را باور کند؟
* سه: برخلاف رختکنی تاج که فقط رقص باباکرمش کم بود، در رختکنی تیم مقابل، همایون در پایان شکست سهگله تیمش همچنان مشتهایش را گره کرده و خطاب به فدراسیون فوتبال رسما اعلام دوپینگ میکرد تا از یاران مقابل آزمایش به عمل بیاورند. آیا او میخواست درد و داغ شکست غیرمترقبه تیمش را با این شگردها کمی سبکتر کند یا واقعا نیروافزایی تاجیها را به طور مستند اثبات میکرد؟ آیا این اتهامافکنیها آنقدر بیپایه بود که حتی فدراسیون فوتبال به خود زحمت نداد حرف همایون را سبک سنگین کند؟
یا با اعلام دوپینگ هفت بازیکن تاج که بیشترشان هم ملیپوش بودند قبل از هر کس، آبروی خود فدراسیون به مخاطره میافتاد. فدراسیونی که هرگز حاضر نبود ستارههای تیم ملیاش در آستانه کارزارهای آسیایی و المپیکی محروم شوند و کوس رسواییاش به گوش حریفان آسیایی برسد که میخواستند سر به تنش نباشد. با این حال، آیا این تمام واقعیت است که فدراسیون وقت بعد از اعلام جرم همایون، از چند بازیکن اصلی تاج بهطور کاملا خصوصی میخواهد که به سرعت در آزمایشگاه مورد نظر آنها تحت نظارت کمیته پزشکی، آزمایش بدهند و برگردند؟ یا واقعیت بزرگ در آن سوی داستان نهفته است؛ آنجا که علاقه فرانک اوفارل (سرمربی تیم ملی ایران) نسبت به سوگلیهای تاجی حاضر در اردوی تیم ملی، مسئله را با بازدارندگی مواجه میکند؟ درد دیگر همایون، این است که بر سر همین ادعا، پستش را در نیمکت تیم قرمزها از دست میدهد و به خاک سیاه مینشیند.
* چهار: داستان دربیها ربطی به ستارگان حاضر و غایب دو تیم ندارد. این را دیگر تاریخ اثبات کرده است. ربطی به آمادگی موعود بازیکنان مدعی هم ندارد. این یک بازی فرازمانی است که در آن، اجنه و کفشدوزکها و چلچلههای روی آسمان و حتی بند کفش بازیکن و شاگردان حضرت «اوشو» هم نظر دارند؛ بعلاوه یک صحنه بداهه از یک آدم بداههپرداز که کج بایستد و راست شوت کند. راست بایستد و کج شوت کند.