مسئله اهمیت دادن به پروداکشن در فیلم اکشن
روزنامه هفت صبح، صوفیا نصرالهی| یک: فیلم «روز صفر» را در جشنواره دیده بودم و اتفاقی پریشب دوباره تماشایش کردم و همچنان به نظرم فیلم سرحالی آمد که دیدنش هیجانانگیز است و جاسوسبازیهایش دست کمی از فیلمهای هالیوودی ندارد. نکته جذاب در مورد «روز صفر» البته نه بازی امیر جدیدی است که البته به استایلش میخورد ستارهای برای فیلمهای اکشن باشد و نه فیلمنامهای که سعید ملکان و بهرام توکلی با هم نوشتهاند.
حتی کارگردانی خوب سعید ملکان هم نکته نیست. ماجرا درک درست سازندگان از پروداکشن یک فیلم اکشن است. چیزی که تازه در دهه۹۰ به آن رسیدهایم. پیش از دهه ۹۰ فقط فیلمهای مربوط به دفاع مقدس بودند که به واسطه جلوههای ویژه میدانی و حمایتهای مالی صاحب چیزی بودند که میشد اسمش را گذاشت پروداکشن که اگر تحتاللفظی ترجمهاش کنیم به معنای تولید است ولی در سینما به مجموعهای از عواملی گفته میشود، از مراحل پیش تولید تا طراحی صحنه و لباس و چهرهپردازی و بازیگرها که در نهایت منجر به تصویری میشود که جلوی دوربین میبینیم.
حتی در فیلمهای جنگی هم به جز مثلا تولیدات رسول ملاقلیپور کمتر پروداکشن به معنای واقعی داشتیم. اما از ابتدای دهه ۹۰ با فیلمهای محمدحسین مهدویان و نرگس آبیار و فیلمهایی که تهیهکنندگیشان برعهده همین آقای سعید ملکان بود سینمای ایران ناگهان استانداردهای تولید را خیلی بالاتر از بقیه مراحل طی کرد. الان لااقل به لحاظ تصویری شاهد بمبگذاریها و موتورسواریها و تعقیب و گریزهایی هستیم که دست کمی از فیلمهای حداقل جریان اصلی هالیوود ندارد.
در مورد بعضی فیلمها این ماجرا بیشتر به سرمایهگذار برمیگردد اما در مورد فیلمهایی مثل «روز صفر»، «تنگه ابوقریب» و «تختی» که این دو تای آخر بهنظرم فیلمهای خوبی هم نیستند این هنر سعید ملکان است که معنای پروداکشن را میداند و این از سر و شکل فیلمهایی که تهیه کرده پیداست. «روز صفر» را اگر در سینما ندیدید در اکران آنلاین ببینید. بهتان خوش میگذرد. خیلی خودتان را درگیر جزئیات و صحت تاریخی دستگیری عبدالمالک ریگی نکنید.
به جایش از شلیک گلولهها و تعقیب و گریزها و امیر جدیدی در نقش یک سوپراستار (که البته مشکلش در این فیلم صدایش است که روی کاراکتر یک مقام امنیتی ردهبالا نمینشیند) لذت ببرید. ضمن اینکه بازیگران ما از آرمین رحیمیان در «شبی که ماه کامل شد» تا ساعد سهیلی در «روز صفر» نشان میدهند که گویا استعداد خوبی برای بازی در نقش مالک ریگی دارند.
دو: این هفته گرم تابستانی را اجازه بدهید با ستون کامل سینمایی برگزار کنیم. فیلم سیاه و سفید این هفته از آن آثاری است که هنوز به لحاظ قصه مدرن و به روز است. یعنی در روزگاری که نزدیک به ۶۰ سال بعد از اینکه جورج کیوکر فیلم «دنده آدام» را ساخت هالیوود به فکر افتاده که فیلمهایی درباره برابری مردان و زنان بسازد و ضد تبعیض جنسیتی عمل کند، سال ۱۹۴۹ کیوکر فیلمی با بازی کاترین هپبورن و اسپنسر تریسی ساخت که فرمول این کمدی جذاب بعدها در فیلمهای دیگر هم مورد استفاده قرار گرفت.
حتی اگر به حافظهتان فشار بیاورید یک قسمت از سریال «خانه سبز» خودمان هم چنین قصهای داشت. داستان زوجی که هر دو وکیل هستند و درگیر پرونده زن و شوهری میشوند که در آن مرد به زن خیانت کرده و زن در خشم و ناامیدی به مرد شلیک میکند. آدام دادستان است و میخواهد زن محاکمه شود در حالی که همسرش آماندا تصمیم میگیرد وکیل مدافع زن بشود چون بهنظرش در شرایط برابری زن و مرد شوهر این زن از او سوءاستفاده کرده.
بهرغم حرفهای بودن هردویشان زندگی شخصیشان هم دستخوش این پرونده میشود. در فیلمی کلاسیک بدون شعارزدگی شاهد شمایل زنانی قوی هستیم که پشت هم میایستند و البته مردان قابل احترامی که یاد میگیرند به این زنان عشق بورزند.