این روزها در دنیای سینما چه خبر است؟
روزنامه هفت صبح، کیوان حسینیان | این روزها بازار سینما و تلویزیون دوباره داغ شده، اما اخبار مهم روزهای اخیر صرفا به فیلمها و سریالهای جدید مربوط نمیشود. بد نیست مروری داشته باشیم بر اتفاقاتی که مورد توجه رسانهها قرار گرفتهاند.
نبرد برای فتح گیشه
یکی از فیلمهای مهم امسال که از مدتها قبل سروصدا به پا کرده بود، «نورثمن» (یا مرد شمالی) ساخته جدید رابرت اگرز است که بیشتر به واسطه دو فیلم ترسناکِ خلاقانه و متفاوت «ساحر» و «فانوس دریایی» شناخته میشود. اگرز این بار گام بلندتری برداشته و فیلمی را جلوی دوربین برده که نزدیک به صد میلیون دلار هزینه برده است؛ یک درام حماسی و تاریخی جذاب و خشن که کهنالگوی انتقام را در سرزمین وایکینگها بازتعریف میکند.
سال پیش از همان زمانی که اولین تریلر فیلم منتشر شد، اینترنت را تحت تاثیر قرار داد و کنجکاویها پیرامون آن تا همین هفته که بالاخره اکران عمومی آن آغاز شد، ادامه پیدا کرد. عوامل جذابیت در فیلم یکی-دو تا نیست؛ الکساندر اسکاشگورد، آنیا تیلور جوی، نیکول کیدمن، ویلم دفو، بیورک، ایتن هاوک و کلیس بنگ نقشهای اصلی را بازی میکنند، اگرز فیلمنامه را به همراه شون (نویسنده معروف ایسلندی و یکی از نویسندگان فیلم موفق «بره») بر اساس افسانه «آملت» نوشتهاند
که خودش منبع الهام شکسپیر برای «هملت» بوده و در نهایت اجرای اثر چنان بدیع و تکاندهنده از کار درآمده که خیلیها فیلم را ترجمان اسکاندیناویایی سینمای شکوهمند کوروساوا خواندهاند! با تمام این تفاسیر و جو مثبتی که از مدتها قبل به نفع فیلم در رسانهها و شبکههای مجازی راه افتاده بود، «نورثمن» نتوانست در هفته اول صدرنشین باکس آفیس باشد و رقابت بر سر فتح گیشه را به «رفقای بد»، انیمیشن جدید دریم ورکز، واگذار کرد!
هنوز نمیشود با قطعیت از شکست «نورثمن» در گیشه صحبت کرد اما مسئله مهمتر رقابت فیلمهایی است که اصولا برای مخاطب بزرگسال ساخته میشوند، با آثار سرگرمکنندهای اکثریت مخاطبانشان را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند. آمارهای فروش طی دهه گذشته نشان میدهد که ظاهرا با افزایش سن، تمایل مردم برای رفتن به سینما در جهان اول کاهش پیدا میکند و در عوض ترجیح میدهند تا محتوای جدی و درگیرکننده را در خانه تماشا کنند.
مسئلهای که موجب تغییر خزنده ساختار صنعت سرگرمی طی این سالها شده و باید دید که در ادامه جایی برای فیلمهای عظیم و پرهزینه بزرگسالانه باقی میماند یا نه؟ چون از سوی دیگر رقابت فصل جوایز هم منحصر شده به آثار مستقل یا محصولات کوچک استودیویی و آکادمی هم فیلمهای عظیم را جز در بخشهای فنی به رسمیت نمیشناسد. فعلا «نورثمن» فرصت دارد تا از فاصله میان اکران «بتمن» و بلاکباستر بعدی مارول یعنی «دکتر استرنج در مالتیورس جنون» حداکثر بهره را ببرد.
مارولیها
مارول این روزها با پخش سریال «مون نایت» (یا شوالیه ماه) بر روی سرویس استریم دیزنی پلاس اوقات خوشی دارد و خود را برای نمایش بزرگ بعدی آماده میکند. «دکتر استرنج…» از این جهت اهمیت ویژهای دارد که به نوعی نقشه راه جهان سینمایی مارول در فاز جدید و بحث چندجهانی را مشخص خواهد کرد. تجربه «اسپایدرمن: راهی به خانه نیست» در ترکیب سه سری سینمایی متفاوت و رسیدن به یک روایت واحد، قرار است که در ابعادی عظیمتر تکرار شود.
با توجه به اخباری که درباره کاهش مدت زمان نمایش فیلم و فیلمبرداریهای مجدد اتفاق افتاده، خیلی از طرفدارها نگران شدهاند که نکند تجربهای شکستخورده مانند محصولات سونی (یعنی «ونوم ۲» و «موربیوس») در راه باشد. که در جواب دستاندرکاران فیلم توضیح دادند که مارول در حال حاضر چندین پروژه در حال تولید و مرتبط دارد و هر تغییر کوچکی در هر کدام نیازمند بهروزرسانی خطوط داستانی آثار دیگر است. در هر صورت باید صبر کرد و منتظر بازگشت سم ریمی به سینما با «دکتر استرنج» بود.
آقای کیج بااستعداد
البته سم ریمی تنها سینماگری نیست که این روزها خبر بازگشتش را شنیدهایم. «سنگینی تحملناپذیر استعداد عظیم» یکی دیگر از فیلمهایی است که همین هفته به روی پرده رفته و با استقبال هم مواجه شده؛ یک کمدی غیرمنتظره که در آن نیکلاس کیج در نقش نسخهای خیالی از خودش ظاهر شده و ثابت کرده که واقعا چه بازیگر عجیب و بااستعدادی است. کیج در دهه نود خیلی زود ستاره شد و به جایزه اسکار هم رسید. ولی بعد با توجه به حواشی زندگی خصوصیاش، ناچار شد که در هر فیلمی بازی کند و طی کمتر از یک دهه تبدیل شد به ستاره فیلمهای درجه ۲! طوری که حضور کیج بر روی پوستر هر فیلمی میتوانست غیرقابل تماشا بودن فیلم را ثابت کند.
در این میان هر وقت که کار درست و حسابی به تور کیج میخورد و جلوی دوربین باحوصله ظاهر میشد، همه از یک استعداد فراموششده حرف میزدند. بعد از موفقیت فیلم کوچک «خوک» در سال گذشته، این دومین تجربه موفق کیج به حساب میآید که کاملا آگاهانه اوضاع و احوال کنونی خودش را هم به سخره گرفته. استقبال از «سنگینی تحملناپذیر استعداد عظیم» و گفتوگوهای کیج در تورهای تبلیغاتی و رسانهای فیلم، خیلیها را امیدوار کرده که شاید این ستاره سالهای دور بالاخره از شر بدهیهای سنگین و پروژههای بنجل خلاص شده باشد و در آستانه شصت سالگی او را در جاهای بهتری ببینیم.
وقت دادگاه
و اما مهمترین سوژه هفته اخیر که خیلیها را پای تلویزیون نشانده، نه فیلم بود و نه سریال؛ این روزها یکی از ترندهای اصلی در شبکههای اجتماعی، دادگاه جانی دپ و امبر هرد است. ماجرا فراتر از یک طلاق ساده یا دعوای دو تا سلبریتی است و برای اولین بار در دوران کنسل کالچر و هجمههای بیامان مجازی، شاهدیم که یک نفر دارد برای رفع اتهام از خودش تلاش میکند و افکار عمومی را نیز تا حد زیادی با خودش همراه کرده است.
ماجرا برمیگردد به حدود یک دهه قبل که جانی دپ به گفته خودش پس از ازدواج با امبر هرد وارد یک جهنم تمام عیار میشود و چندین سال را به سختی پشت سر میگذراند؛ دورانی که دپ از نظر حرفهای بزرگترین افول ممکن را تجربه میکرد و جایگاهش بهعنوان ستاره متزلزلتر از همیشه بود. بالاخره نوبت به جدایی رسید و البته برگ تازهای از سوی امبر هرد با اتهام همسرآزاری به دپ. جنجالهایی که هرد در رسانهها به راه انداخت، آن هم درست زمانی که هالیوود تحتتاثیر جنبش میتو در حال پوستاندازی بود، کار دپ را ساخت و تمام درها به روی این ستاره بسته شد.
بعد از طلاق، دپ از نشریه سان بابت چاپ گزارشی که به نقل از امبر هرد او را همسرآزار خوانده بود، شکایت کرد. رای دادگاه به نفع هرد بود و همین باعث شد که دپ با فشار استودیوی وارنر از حضور در قسمت سوم «جانوران شگفتانگیز» انصراف دهد. دپ حالا برگشته و از هرد بابت انتشار مقالهای دیگر در واشنگتن پست که او را به همسرآزاری متهم میکرد، شکایت کرده است. شکایتی که میتواند غرامتی ۵۰ میلیون دلاری برای او به همراه داشته باشد اما فراتر از این، تلاش برای بازپسگیری اعتبار و حیثیتی است که مخدوش شده.
تا به این لحظه، که فقط دو هفته از جریان دادرسی طی شده، اسناد و مدارک مطرح شده و شاهدان احضار شده، افکار عمومی را بیشتر به سمت حمایت از دپ متمایل کرده. برای مثال ماجرای قطع شدن انگشت جانی دپ توسط امبر هرد و بعد انتشار فایلهای صوتی مرتبط با آن، حسابی جنجال به پا کرده. در این شرایط به غیر از طرفداران دپ، مردم عادی هم در حال تعقیب دادگاه و حواشی آن هستند.
پخش تلویزیونی دادگاه هم که یادآور دوران حکمفرمایی جرایم واقعی در دهه نود است (مانند پخش تلویزیونی محاکمه او. جی سیمپسون) کشف هزاران جرمشناس و کارآگاه گمنام را به همراه داشته! طوری که خیلی از کاربران اینترنتی از لابهلای حرفها و ادعاهای طرفین نکات جالبی را بیرون کشیده یا حتی زبان بدن و واکنشها را هم آنالیز کردهاند. این موج دارد به ضرر امبر هرد پیش میرود و شواهد این فرضیه را تقویت میکند که با سوءاستفاده از حساسیت افکار عمومی و تظاهر به قربانی بودن، واقعیت را جعل کرده است.
ابعاد این دادگاه فراتر از یک خوراک رسانهای و خالهزنکی برای شبکههای اجتماعی است و بین خود کاربرها دعوا به راه انداخته. گروهی بدون هیچ تردیدی معتقدند که باید از هرد حمایت کرد و دپ دارد از محبوبیت و جذابیت خودش در راستای تفکرات مردسالارانه و علیه حقوق زنان سوءاستفاده میکند! در مقابل خیلیها هم میگویند که هرد بزرگترین ضربه ممکن را به جنبشهای فمینیستی و زنان قربانی خشونت خانگی وارد کرده، چون یکتنه با رفتار مسموم و ریاکارانهاش موجب مخدوش شدن تصویر زنان قربانی برای عموم شده است. در هر صورت دعوا ادامه دارد و طی هفتههای آینده پای چهرههای مشهور هم به این دادگاه باز خواهد شد.
پیشنهاد نه چندان بیشرمانه
برای شبکههای تلویزیونی و پلتفرمهای استریم، فصل شلوغی است و آثار کنجکاویبرانگیز برای تماشا کم نیستند؛ چه سریالهای پرطرفدار مانند «بهتره با سال تماس بگیری» و «بَری» که نوبت به پخش فصل دیگری ازشان رسیده، چه سریالهایی تازه مانند «گازلیت» و «توکیو وایس» که با نقدها و واکنشهای مثبتی مواجه شدهاند. یکی از موارد قابل توجه، مینیسریال «پیشنهاد» محصول سرویس استریم پارامونت پلاس است که ماجرای ساخته شدن یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما یعنی «پدرخوانده» را به تصویر کشیده.
اصولا هالیوود همیشه از بازنمایی خودش لذت برده و از طرف دیگر خود سینما و اتفاقات جاری در پشت صحنه آن هم برای سینماگران موضوعی جذاب و درگیرکننده است. همین امسال دو پروژه مهم و احتمالا بحثبرانگیز در فصل جوایز به خود دنیای سینما میپردازند؛ «بابلیون» ساخته جدید دیمین شزل با یک لشگر ستاره که داستانش را در عصر طلایی استودیوهای هالیوودی روایت میکند و «بلوند» فیلم جدید اندرو دامینیک که در آن آنا د آرماس نقش مریلین مونرو را ایفا کرده و ظاهرا روی ناگفتههای مرموز این ستاره سینما دست گذاشتهاند. لازم نیست راه دور بریم؛
طی همین سالهای اخیر چند فیلمساز سرشناس را میشود مثال زد که روایت واقعی یا خیالی خودشان را از صنعت نمایش داشتهاند. مثلا پل توماس اندرسون با «لیکوریش پیتزا» به کالیفرنیای دهه هفتاد میرود، دیوید فینچر با «منک» ماجراهای مربوط به نوشته شدن فیلمنامه «همشهری کین» را بهانه کرد برای پرداختن به داستان یک استعداد نادیده گرفتهشده، تارانتینو با «روزی روزگاری در هالیوود» و در قالب تاریخ آلترناتیو به حکایتی رسید از یک دوران تمام شده و برادران کوئن هم با «زندهباد سزار» خیلی از خاطرات حالا دیگر تقدسیافته برای خورههای سینما را به شوخی گرفتند.
حال سوال اینجاست که «پیشنهاد» از کدام الگو استفاده میکند و چه داستانی را روایت خواهد کرد؟ در عظمت «پدرخوانده» شکی نیست ولی همین اهمیت و جایگاه دستنیافتنی فیلم در تاریخ سینما کافی بوده تا گوشهای نکاویده از متن و فرامتن فیلم باقی نمانده باشد؛ از عکسها، داستانها و دعواهای پشتصحنه که در مراجع مختلف آورده شده بگیرید تا خود عوامل اصلی که هر کدام بارها و به شکلهای مختلف روایتهای خود را از ساخته شدن این شاهکار سینمایی ارائه و البته نقش خود را هم از بقیه پررنگتر جلوه دادهاند. در نتیجه سازندگان سریال از همان اول ماموریت سخت و ناممکنی را آغاز کردهاند که احتمال پیروزی در آن ناچیز به نظر میرسد. نکته اینجاست که دقیقا چرا یک شبکه یا سرویس استریم باید به سراغ چنین ایدهای برود؟ جواب را باید در سلطه فرنچایزها جستوجو کرد.
الگویی که فرنچایزها به صنعت نمایش تحمیل کردهاند، الان دیگر فقط به بازسازی، دنبالهسازی یا ساختن اسپینآف محدود نمیشود؛ برگ برنده تازه تولید محتواهای جانبی است. برای مثال، سال گذشته اچبیاو مکس دو محتوای مهم و پربیننده داشت: «گردهمایی دوستان» و «بازگشت به هاگوارتز». «پیشنهاد» را هم باید به این چشم نگاه کرد تا یک سریال مستقل و البته این روندی است که با شکست و نقدهای منفی یک مینیسریال متوقف نخواهد شد.
همین الان نتفلیکس با همکاری دیوید فینچر مشغول کار روی پیشدرآمد «محله چینیها» در قالب یک سریال است و محصولات جانبی یا دنباله و بازسازیهای «بلید رانر»، «بیگانه»، «جنگیر» و… به شکلهای مختلف در دست تولید قرار گرفتهاند. بنابراین بعد از این فقط داراییهای معنوی یا همان فرنچایزها نیستند که صنعت نمایش را به پیش میرانند، بلکه حتی پشتصحنه آثار هم چه در قالب مستند و چه در قالب اثر نمایشی به عنوان محتوای بازیافتی تعیینکننده خواهند بود.