داستانهای عامهپسند| سریال علمی-تخیلی انقلاب
روزنامه هفت صبح، کسری ولایی | با این اوضاع و احوالی که داریم، احتمالا بهترین پیشنهاد ممکن تماشای «آینه سیاه» است؛ سریال آنتولوژی معروف چارلی بروکر نه، منظور نشستن پای تلویزیون خاموش در دوران بیبرقی و زل زدن به انعکاس چهره خودتان در صفحه نمایش سیاه است! اگر وضعیت قطعی برق در روزهای اخیر باعث شده که یاد زندگی در قرن نوزدهم و داستانهای علمی-تخیلی بیفتید، بد نیست که بدانید این ایده چند سال قبل سوژه سریال علمی-تخیلی «انقلاب» (با عنوان اصلی Revolution) بود. نه این سریال جدیدی که داستان انقلاب فرانسه را به صورت فانتزی روایت میکند، بلکه محصول شبکه انبیسی که اریک کریپکی (خالق «سوپرنچرال») و جی. جی آبرامز سازندگان اصلیاش بودند و جان فاورو هم کارگردان پایلوتاش.
الکتریسیته بهطور ناگهانی و به دلیلی نامشخص قطع میشود و زمین در تاریکی مطلق فرو میرود. پانزده سال پس از خاموشی، همه چیز تغییر کرده؛ تمدن به چند قرن قبل بازگشته و دولتها و ارتشها ساقط شدهاند. مردم از شهرها رفته و بهصورت قبیلهای در روستاها زندگی میکنند. ایالات متحده هم دچار فروپاشی شده و آمریکا توسط گروههای شبهنظامی منطقهای اداره میشود. در دنیای جدید پول ارزشی ندارد و قدرت را غذا و اسلحه تعیین میکند.
نیروهای شورشی هم برای احیای دوباره جمهوری آمریکا با گروههای شبهنظامی در حال نبردند. در این میان تمرکز داستان بر روی خانواده ماتیسن است که گذشتهشان به معمای خاموشی پیوند خورده و کلید بازگرداندن برق هم در دستان آنهاست. همین باعث شده تا نیروهای ژنرال مونرو که بخش اعظمی از آمریکا را تحت کنترل دارد، در جستوجوی اعضای خانواده ماتیسن باشند. با مرور گذشته این خانواده از چگونگی فروپاشی تمدن در طی دو دهه و به قدرت رسیدن ژنرال مونرو مطلع میشویم. این خلاصه داستان سریال «انقلاب» است که با وجود سروصدا و استقبال اولیه، دو فصل بیشتر دوام نداشت. به نظر شبکه هزینه تولید بیشتر از سودش بود، پس بعد از ۴۲ قسمت کلید را زدند و سریال را خاموش کردند.
اگر سریع و کلی ادبیات علمی-تخیلی و به ویژه داستانهای آیندهنگر را مرور کنیم، متوجه میشویم که با نزدیکشدن به سالهای پایانی جنگ سرد، میل به تصور و تجسم دنیای آخرالزمانی و زندگی در مرحله پساتمدن افزایش پیدا کرده. به هر حال از آنجایی که آدمیزاد همیشه فکر میکند فاصله زیادی با آخرالزمان ندارد، در دورههای مختلف سناریوهای بدبینانه برای آینده تکرار شدهاند، هر بار با یک شکل و ایده تازه. «انقلاب» هم از نمونههای شاخص در این دسته است که حدودا یک دهه قبل و پیرو موج جدید سریالهای علمی-تخیلی ساخته شد.
بررسی آثار موفق مدیومهای مختلف (سینما، تلویزیون و گیم) که داستان خود را در دنیایی آخرالزمانی و پساتمدن روایت میکنند، فرصتی است برای عیبیابی تمدن موجود و یافتن شکافهایی که میتوانند در آینده به تهدیدی برای ساختار اجتماعی فعلی دنیا تبدیل شوند. البته «انقلاب» بیشتر از آن که تئوری و ایده جدیدی درباره وضیعت اجتماعی امروز دنیا داشته باشد، تصویرگر یک تمدن متلاشی شده است و برخلاف سریالهایی مانند «لاست» و «مرده متحرک» دنبال زیر ذرهبین گذاشتن روابط انسانی در موقعیتهای نامتعارف نیست.
در اکثر قصههای معروف پادآرمانشهری مثل «۱۹۸۴»، «دنیای قشنگ نو»، «فارنهایت ۴۵۱» و… همیشه فرد یا افرادی پیدا میشوند که در نهایت سیستم و نظم موجود را تغییر خواهند داد. عنصر دیگر این مدل قصهها هم معمولا تعریفی تازه است از عامل قدرت و سرمایه در جهان خیالی روایت که میتواند مانند فیلمهای وسترن طلا باشد یا نفت، آب، عناصر ناشناخته و حتی زمان. اینجا هم قطع برق انسانهای امروزی را به دو قرن قبل برگردانده.
این شرایط عدهای را به قدرت رسانده و گروه دیگری در تلاشند که اوضاع را به حالت سابق بازگردانند. ایده «انقلاب» علاوه بر ایجاد بستری برای مطرح کردن ارجاعات مختلف به مسائل روز، تاریخ شکلگیری ایالات متحده و استقلال آمریکا را هم به صورت زیرپوستی مرور میکند که اتفاقا این بخش برای مخاطبان خارجی خیلی جذابیت نداشت.
«انقلاب» همان موقع قافیه را به رقبایش باخت چون با وجود ایده مرکزی جذاب شاخه و برگ اضافی زیاد داشت، چیزهای بیخودی را جدی میگرفت و از کنار عناصر اساسی ساده رد میشد. در نتیجه حاصل کار زیادی متوسط بود. تماشای «انقلاب»، حداقل در حد چند اپیزود، ثابت میکند که الگوهای قصهگویی و سریالسازی ظرف ده سال چقدر تغییر کرده.
الان دیگر پلتفرمهای استریم جای شبکههای سراسری را گرفتهاند و لازم نیست که هر سریال عامهپسندی را آنقدر بسط داد تا هر فصلاش به بیستوخردهای اپیزود برسد. نتفلیکس و آمازون راحت همین ایده را تبدیل میکنند به سریالی در ۴ یا ۵ فصل، نهایتا با ۱۰ اپیزود؛ با فرمولهای تازه و ایدههای فراگیر که بیشترین مخاطب ممکن را جذب کند، البته آنهایی را که برای تماشای سریال به برق و اینترنت دسترسی داشته باشند!