روایت قصهای ممنوعه؛ در گفتگو با نیما نادری
روزنامه هفت صبح، مرجان فاطمی | در میان سریالهایی که اخیرا در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی شاهد بودهایم، تعداد زیادی از آنها با موضوع مثلث عشقی ساخته شدهاند. حالا این شبها مشغول تماشای سریال «شرم» به کارگردانی احمد کاوری هستیم که در آن هم در کنار موضوعات مختلف، روی چنین سوژهای هم دست گذاشته شده است. «شرم» سریال قابلقبولی است و فیلمنامه سعید فرهادی، بازی قابلقبول بازیگران و … هم تا اینجای کار توانسته است مخاطبان را با خودش همراه کند.
به بهانه پخش این سریال، در این پرونده به سراغ مرور سریالهایی در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی رفتهایم که روی سوژه مثلث عشقی بنا شدهاند. در کنار پرداختن به این موضوع، گفتوگویی هم با نیما نادری، بازیگر نقش بهزاد در سریال شرم انجام دادهایم؛ بازیگری که پیشتر در سریالهای «در مسیر زایندهرود»، «تعبیر وارونه یک رویا» و «لحظه گرگومیش» به مخاطبان معرفی شده بود و اینبار نقشی به نسبت پررنگتر و متفاوتتر از سریالهای پیشین روی دوش دارد. در بخشی دیگر از این پرونده نکات مهم و جذاب داستان سریال شرم را مرور کردهایم.
* سوسن سیرجانی | سریال «شرم» چند وقتی است از شبکه سه روی آنتن میرود. مجموعهای که در نقطه شروع متفاوت ظاهر شد و در فضایی نسبتا جدید پیش رفت. حالا بخش ابتدایی سریال به پایان رسیده و ماجرا به زمان حال رسیده است. نیما نادری، بازیگر نقش بهزاد پیش از این در سریالهای «در مسیر زایندهرود» و «تعبیر وارونه یک رویا» حضور داشت .
و با بازی در مجموعه «لحظه گرگ و میش» به کارگردانی همایون اسعدیان بیشتر مورد توجه مخاطب تلویزیون قرار گرفت. بهزاد در بخشهای ابتدایی سریال، شخصیتی حاشیهای بود و اما با ورود به زمان حال، به یکی از اضلاع مثلث عشقی سریال تبدیل شده است. نیما نادری علاوهبر بازیگری در زمینه فیلمنامهنویسی سینما و تئاتر هم فعال است. با این بازیگر درباره نقشش در سریال شرم و سایر فعالیتهایش گپ زدهایم.
* با توجه به تجربهای که در زمینه فیلمنامهنویسی دارید، زمانی که بازی در سریال «شرم» به شما پیشنهاد شد، مهمترین فاکتوری که براساس آن پیشنهاد را پذیرفتید، فیلمنامه اثر بود یا عوامل دیگری نیز در این تصمیم دخیل بودند؟
پیش از هرچیز، مهمترین دلیلی که پیشنهاد بازی در سریال شرم را پذیرفتم، حضور شخص احمد کاوری به عنوان کارگردان بود. از زمانی که کودکی ۱۰ساله بودم، کاوری را در مقام بازیگر روی صحنه نمایش میدیدم. بعدها دو فیلم سینمایی کارگردانی کرد که بسیار برایم جذاب بود. در مرحله بعد حضور سعید فرهادی به عنوان فیلمنامهنویس سریال برایم اهمیت داشت که از پیش تسلط او بر درام را میشناختم و حتی قرار بود در نگارش یک فیلمنامه با یکدیگر همکاری کنیم که البته به سرانجام نرسید.
اما مسئله دیگری که من را به شدت ترغیب کرد تا در این کار حضور داشته باشم، یک دلیل شخصی بود. پرداختن به موضوع سرطان، مخصوصا سرطان کبد و مسائل و مشکلاتی بود که این بیماری و رنجهایش برای خانوادهام به وجود آورد. من از نزدیک این مشکلات را درک کرده بودم چون برادرم را دقیقا به دلیل ابتلا به همین سرطان از دست دادهام و با تمام مراحل و رنجهای این بیماری آشنا بودم.
* آثار تلویزیونی که پیش از این در آنها حضور داشتید، مثل «لحظه گرگومیش»، «تعبیر وارونه یک رویا» و «در مسیر زایندهرود» سریالهای مهمی بودند که با هدایت کارگردانهای کاربلدی ساخته شدند و در زمان خودشان در جلب مخاطب موفق عمل کردند. به نظرتان سریال «شرم» هم توانسته است گامی رو به جلو در کارنامه بازیگریتان باشد و موفقیت آثار قبلیتان را تکرار خواهد کرد؟
من در کارهای بسیار کمی حضور داشتهام اما برای خودم جالب است که در هر کاری بازی کردهام، اثر مهمی بوده و یکی از نقشهای محوری در اختیارم گذاشته شده. اتفاقا پیشنهادهای زیادی برای کار دارم اما در سریالهای کمی حضور دارم و به شامه خودم اعتماد میکنم. فکر میکنم این لطفی است که خدا به من کرده و چنین حسی در اختیارم قرارداده است و باعث شده همیشه اتفاقهای خوبی برایم بیافتد. سریال شرم هم داستان جذابی دارد و چون به مسائل و چالشهای اخلاقی و انسانی پرداخته مثل تمام آثار مشابه موفق خواهد شد زیرا این نوع موضوعات در هر شکل چه کتاب و رمان، چه سینما و تلویزیون و تئاتر همیشه برای مخاطبان ملموس است.
* در قسمتهای ابتدایی سریال، بخش مهمی از داستان در دو لوکیشن مسافرخانه و بیمارستان میگذشت. این مسئله شاید برای بازیگر شرایط بازی را راحتتر کند اما در طولانی مدت باعث میشود بیننده خسته شود. شما خودتان با این موضوع مشکل نداشتید؟ در ادامه و با ورود به زمان حال، وضعیت تغییری خواهد کرد؟
در روند قصه (همانطور که همین حالا هم میبینید) قرار است هفت یا هشت سال بگذرد و گروه از آن لوکیشنهای قبلی خارج میشود. در ادامه هم روی چند لوکیشن خاص فوکوس وجود دارد اما تعدادشان بیشتر از قسمتهای اولیه خواهد بود. البته من چون تئاتر کار کردهام، حتی با این فرم موافقم و به نظرم به لحاظ کارگردانی، فیلمبرداری و بازیگری که سه رکن اصلی یک کار نمایشی هستند، لوکیشن محدود باعث میشود بتوانند روی اجرای قصه و ساخت موقعیتهای نمایشی مانور بیشتری داشته باشند.
* در مجموعههای تلویزیونی قبلی، نقشهای مهمتر و کلیدیتری داشتید. اما بهزاد سریال «شرم» در بخش ابتدایی، در حاشیه ماجرای اصلی حرکت میکرد و حالا چند قسمتی است بعد از ورود به زمان حال، یک مقدار پررنگتر شده است. قرار است در ادامه نقش موثرتری از شما ببینیم یا همچنان در حاشیه حضور دارید؟
شاید بهتر باشد جواب این سوال را اینطور بدهم که تا اینجا در حال گستردن سفره قصه بودیم و از حالا به بعد وسایل مورد نیاز یک خوراک، روی آن قرار میگیرد.به نظرم بهزاد آن کسی است که میخواهد دیس غذا را از روی سفره بقاپد. همچنین باید بگویم منتظر شیطنتهای این شخصیت باشید.
* شخصیت بهزاد از نظر سنی خیلی از خودتان کوچکتر است. پیش از این هم در سریال «گرگ و میش» در قالب شخصیتی حضور داشتید که خیلی از سن واقعی شما بزرگتر بود. در انتخاب نقشها به فاکتور سن شخصیت توجه میکنید و این انتخابها تعمدی صورت گرفته؟
بازیگر توانا آن کسی است که سختترین تخیلها را باورپذیر کند. علاوهبر این دو سریال، در تعبیر وارونه یک رویا هم اینچنین بود و نهتنها در سن متفاوت بلکه در دو نقش متفاوت حضور داشتم. من از دنیای انیمیشنسازی وارد دنیای هنر نمایش شدهام و پس از ۱۰سال که در آن حوزه فعالیت میکردم و بعد چند سال کار تئاتر، وارد مدیوم تلویزیون شدهام. در انیمیشن با دو خط در ترسیم یک شخصیت میتوان آن را پیر کرد. در بازی هم ایدههای انیمیشنی من به سراغم آمد و با خودم گفتم با یک تغییر کوچک در صدا، نگاه، حس و فیزیک میتوانم همه چیز را تغییر بدهم.
* اولین حضور شما در سینما به عنوان فیلمنامهنویس فیلم «درخونگاه» باعث شد که نامتان دیده شود. اما هنوز در این سالهای فعالیت، تجربه بازیگری در حوزه سینما را نداشتهاید. خودتان میخواهید ادامه حضورتان در مدیوم سینما با نویسندگی باشد یا در قامت بازیگر؟
درست است که «درخونگاه» اولین فیلمی بود که از من به عنوان نویسنده دیده شد، اما اولین فیلمنامهام نبود. اولویت اصلی من هیچگاه بازیگری نبوده است. در هر سه حوزه یعنی تلویزیون، سینما و تئاتر در درجه اول کار تخصصی من نویسندگی بوده و به صورت اختصاصی نمایشنامهنویسی برایم از همه بیشتر اهمیت دارد. اما زندگی همیشه آن چیزی را که فکر میکنیم برایمان رقم نمیزند. تا اینجا پاشنه در برای من روی بازیگری چرخیده است. امیدوارم هرچه برای من خیر است اتفاق بیافتد. رویاها و برنامههای زیادی دارم که میخواهم به آنها برسم .پس از این فیلمنامهها و نمایشنامههای زیادی نوشتهام که همه در نوبت هستند تا روی میز تهیهکنندگان مختلف قرار بگیرد و شروع به کار کنم.
* در این سالها که تجربه حضور در تئاتر، سینما و تلویزیون را چه به عنوان بازیگر و چه نویسنده داشتهاید، اگر بخواهید یکی از این سه حوزه را به عنوان اولویت اصلی خود در نظر بگیرد، کدام است؟
واقعیت این است که هیچ کدام از اینها برای من اولویت نیست. اگر همین امشب قلبم به من بگوید که به سمت ورزش برو، مطمن باشید تا سال آینده آماده شرکت در المپیک خواهم بود.اگر حتی به وادی اولیه خودم یعنی انیمیشن هم بازگردم میتوانم کارهای بزرگی انجام دهم چون اصولا برای من اهمیتی ندارد در کدام زمین دارم بازی میکنم، بلکه برایم مهم است که بر این زمین بدرخشم تا بتوانم بهترین خودم را ارائه دهم.
* این بلند پروازیهایی را که در زمینه ورزش و انیمیشنسازی و نمایش دارید در زمینه بازیگری هم دارید؟ یعنی به این موضوع فکر میکنید که با تمام تلاش، بازیگر برتر و مهمی شوید و جایزه بگیرید؟
درست است که بازیگری هم جزئی از همین هنرهای مورد علاقهام است، اما صادقانه بگویم که من اصولا بازیگر خوبی نیستم. در زندگی ممکن است خوب بازی کنم اما چون دانش آموخته رشته بازیگری نیستم، همیشه احساس میکنم بازیگرتر از من زیاد است.
از طرفی شاید چون اصولا خجالتی هستم، در زمینه بازیگری اعتمادبهنفس کافی ندارم. همچنین سینمای ایران مانند مردم ایران که با تمام مردم دنیا و سینمای جهان متفاوت است و غلط مصطلحی در این زمینه هنری در سینمای ایران وجود دارد که بازیگر باید پررو، خوش سر زبان و زرنگ باشد. بنابراین چون من این ویژگیها را در شخصیتم ندارم شاید هیچ وقت نمیتوانم بازیگر موفقی باشم.
* بیش از یک دهه است که در زمینه بازیگری فعالیت دارید اما بسیار کم کار هستید. دلیل این کمکاری هم به نظرتان درباره توانایی بازیگری خودتان باز میگردد؟
اسمش را گزیده کاری میگذارم. کم کار نیستم و اتفاقا به نظر خودم زیاد هم کار میکنم. اگر رها باشم و عوامل جانبی بر من اثر نگذارد، مطمئنا خیلی کمتر و گزیدهتر از این کار خواهم کرد. همچنین حس میکنم در این چندسال اخیر نه تنها من بلکه تمام همنسلهای جوانم دچار یک تعجیلی شدهایم. جوان امروز مدام فکر میکند عقب افتاده است، دیر شده، نتوانسته، نشده، نمیشود، نخواهد شد. اینها را دیوی پلشت به نام شَرّ در ما تزریق کرده و باعث شده مدام در نگرانی و تعجیل باشیم. واقعیتش این است که دوست دارم بیشتر مکث کنم، سکوت کنم و هرچه ندای درونیام میگوید را انتخاب کنم.
* به عنوان عضوی از گروه سریال «شرم» فکر میکنید سریالهای اینچنینی بر دیدگاه مخاطبان درباره موضوعاتی مثل اهدای عضو اثر خواهد داشت؟ چون گاهی انقدر وجه شعاری موضوع پر رنگ میشود که نه تنها اثر خود را از دست میدهد بلکه باعث دلزدگی مخاطب میشود.
من یک نمایشنامه قدیمی دارم درباره سرطان و مافیای دارویی و پزشکی که به این مسئله نه تنها در ایران که در کل دنیا میپردازد. این مشکلی فرهنگی و انسانی است. امیدوارم بتوانم روزی این نمایشنامه را اجرا کنم. در جواب این سوالتان ظاهرا خیلی کلیشهای و تکراری باید بگویم: «بله اینگونه آثار حتما موثر است و بر دیدگاه مردم درباره این موضوعات اثر خواهد گذاشت!» اما در واقعیت اینطور نیست چون مگر تصویری که ما «در لحظه گرگ و میش» از پزشکان بد نشان دادیم تاثیری بر رفتار و کردار پزشکان سوءاستفادهگر گذاشت؟
* شما به عنوان یکی از بازیگران نسل جوان، در فضای مجازی فعال نیستید. این روزها بازیگران بیشتر بازخوردها را از طریق اینستاگرام و صفحات شخصی دریافت میکنند. شما چطور متوجه بازخوردهای مخاطبان میشوید و به این نتیجه میرسید که از بازی و سریال شما راضی هستند یا خیر؟
بین خودمان ۸۰میلیون ایرانی بماند، من پیج فیک دارم و با یک نام دیگر در این فضاها حضور دارم و بیشتر نظرات را میخوانم (میخندد) .اما باید بگویم از تمام عزیزان و طرفدارانی که در مجازی و واقعیت من را تشویق و دعا میکنند عاشقانه سپاسگزارم و من هم برایشان دعای خیر دارم.