ایلدا؛ عشایری که بالهجه تهرانی صحبت میکنند
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | ۱۰ قسمت از سریال ایلدا روی آنتن شبکه یک رفته، اما برخلاف انتظارها تبدیل به محصولی که انتظار میرفت نشده است. این سریال را راما قویدل ساخته و هدف آن ارج نهادن به تلاش عشایر مرزنشین در دوران دفاع مقدس است.
فعلا داستان تا جایی پیش رفته که خبری از جنگ نیست و اختلافات طایفهای محور اصلی قصه است. بااینحال تا همینجا به دلیل کمملات بودن داستان، ایلدا چنگی به دل نمیزند. از آنسو فضاسازی سریال بهگونهای شکل نگرفته تا مخاطب را جذب ظاهر خود کند. بدتر اینکه ایلدا از بدیهیات هم لطمه خورده. برخی از این ایرادها را در گزارش امروز هفت صبح میخوانید.
*** مورد اول| پرش زورو وار از ارتفاع
یک سریال برای اینکه بتواند مخاطب را با خود همراه کند، ابتدا باید تکلیفش روشن باشد. قراری که ایلدا با بیننده گذاشته، یک سریال رئال و دور از خیالپردازی است. بااینحال گاهی اتفاقهایی رخ میدهد که صرفا مناسب آثار نمایشی تخیلی است. در قسمت نهم ایلدا، ایرج (پوریا پورسرخ) برای فرار از دست عراقیها تصمیم به پرش از ارتفاعی بلند میگیرد، آن هم درحالیکه پایش درد دارد.
ایرج از ارتفاعی بلند خود را پرت میکند و چندثانیه طول میکشد تا به زمین برسد. پای او اما نهتنها نمیشکند که آنقدر قدرت دارد که کشانکشان در گوشهای کمین کند. اتفاق عجیب دیگر وقتی رقم میخورد که تعقیبکنندگان، محدوده پرش را رها میکنند و در جای دیگری دنبال ایرج میگردند. یعنی آنها نمیدانند وقتی یک نفر از ارتفاعی بلند میپرد، قدرت فرار ندارد؟!
*** مورد دوم |عشایر با لهجه تهرانی
دیگر ضعف مهم و اساسی ایلدا به لهجه آن برمیگردد. شخصیتها در سریال ایلدا، تهرانی صحبت میکنند و گاهی یک کلمه لری به کار میبرند! سریال روزی روزگاری اگر موفق شد، یکی از دلایلش این بود که بیننده از طریق لهجه میتوانست پی به جغرافیای زیست آنها ببرد. یا حسن فتحی برای باورپذیری، سریال روشنتر از خاموشی را دوبله کرد تا لهجه شیرازی، اصفهانی و ترکی به کمک اثرش بیایند. ایلدا برای ادای دین به عشایر ساخته شده، اما مهمترین فاکتور هویتی آنها؛ یعنی لهجه را حذف کرده است!
*** مورد سوم |زخم عجیب چهارشاخ
این نکته را پیشتر نوشتیم و یادآوری آن صرفا برای تکمیل پازل ایرادهای بدیهی ایلدا است. در قسمت سوم ایرج (پوریا پورسرخ) توسط چهارشاخ کشاورزی مورد اصابت قرار میگیرد، اما فقط زخمی سطحی روی صورت او باقی میماند. نهتنها اجرای صحنه باسمهای بود که نتیجه بهدستآمده هم برای بیننده این سوال را ایجاد میکرد که چطور یک چهارشاخ زخمی سطحی به همراه دارد. در قسمتهای بعد خبری از زخم ایرج نبود و خیلی زود خوب شد!
*** مورد چهارم| اینجا کجاست؟
ضعف دیگر سریال به عدم برخورداری از شناسنامه جغرافیایی برمیگردد. بیننده باید خیلی زود اتمسفر سریال را درک کند، اما بعد از ۱۰ قسمت این اتفاق رخ نداده. صرف اشاره به نقطه صفر مرزی کفایت نمیکند و لازم است جغرافیای داستان به طور کامل به بیننده معرفی شود. یکی از عناصر مهم جغرافیایی، لهجه است که در بالا اشاره شد، ایلدا فاقد آن است.
عنصر دیگر نشان دادن کامل منطقهای است که قصه روایت میشود. هنوز که هنوز است اگر از مخاطب بپرسید، نمیداند سریال ایلدا درباره کدام قوم و چه منطقهای است. طبعا وقتی همه نشانهها حذف شوند، مخاطب هم در یافتن جغرافیای داستان سردرگم میماند. از آنسو داستان درباره ایلام و دهلران است که در لرستان تصویربرداری شده و همین یکی دیگر از عواملی است که به ایلدا ضربه وارد کرده.
دلیل اینکه ایلدا بهرغم ظرفیتها تبدیل به اثری ناموفق در ۱۰ قسمت ابتدایی شده، همین ضعفهاست. اگر سریال ولو بهرغم داستانی ضعیف، ظاهری جذاب میداشت، وضعش اینقدر خراب نمیبود. آمار پایین میزان بازدید ایلدا در تلوبیون و انتقادهای رسانهای که در همین مدت کوتاه از آن شده، نشانههای پررنگی از ناکامیاش هستند. عجالتا به اجزای دیگر سریال مثل بازیها کاری نداریم که آنها هم به اندازه خود به ایلدا ضربه زده است.