شائبههای حوزه موسیقی در دوران احمدینژاد
روزنامه هفت صبح، بهنام مظاهری | بمب خبری این هفته بدون شک محمود احمدینژاد بود. چندروز پیش وقتی بهمن بابازاده لینک گفتوگویش با محمود احمدینژاد را فرستاد شوکه شدم. گزارشها و مصاحبههای بهمن عمدتا خبرساز و گاه جنجالی میشود اما این یکی واقعا نوبر بود. به همیندلیل هم بدون فوت وقت مصاحبه را دیدم و بهجرات میتوان گفت، برای من که در حوزه موسیقی قلم میزنم یکی از جذابترین گفتوگوهایی بود که میتوانستم ببینم.
احمدینژاد، رئیسجمهور سابق ایران و تنها رئیسجمهوری که روبهروی دوربین خبرنگاری در حوزه موسیقی مینشیند و بیشتر از یکساعت اختصاصا درباره موسیقی صحبت میکند. بهطور قطع این گفتوگو یکی از مهمترین مصاحبههای تاریخ موسیقی ایران است، اما باید گفت که در طول گفتوگو محمود احمدینژاد تقریبا به هیچکدام از شائبههایی که خبرنگار درمورد آنها میپرسید، پاسخ واضح و روشنی نداد.
چه درمورد حبیب و داستان آمدنش به ایران و قولها و وعدههایی که به او داده شد، چه درمورد محمدرضا شجریان و آن داستانهای عجیب و غریب سال ۸۸ و پس از آن و چه درمورد مسائل و موارد دیگری که در گفتوگو به آنها اشاره شد. او همه نقاطی را که میتوانست برای آنها پاسخ روشنتری داشته باشد، به گردن شرایط و دیگرانی که حتی اسمی از آنها نمیبرد میانداخت.
درواقع احمدینژاد بارها در طول گفتوگو بهصورت مستقیم و غیرمستقیم میگفت: «من گفتم ولی کسی به حرفم گوش نکرد.» درواقع در مسیر گفتوگو محمود احمدینژاد تعدادی اظهارنظر جنجالی درباره چند چهره جنجالی کرد و تعداد بیشماری سوال بی پاسخ در حوزه موسیقی باقی ماند. احمدینژاد در این گفتوگو تنها شاید میخواست نشان دهد که چقدر اهل موسیقی است و این اهل موسیقیبودنش تنها به یک سبک بسنده نمیکند و همه اتفاقات حوزه موسیقی زیر نظرش است.
او هیچکس گوش میکند و جالب اینجاست که از جدیدترین آلبومش فکت میآورد. لسآنجلسیها را بهخوبی میشناسد و دستی هم بر موسیقی سنتی دارد. باور کنید اگر مصاحبه کمی بیشتر طول میکشید، آلبوم آخر لیدی گاگا را هم نقد و تحلیل میکرد! جالب است اما اگر دقیقتر نگاه کنید، بخشی از این اطلاعات شاید عمیق بهنظر نرسد.
احمدینژاد به یکی از ترانههای معین اشاره میکند اما وقتی خبرنگار معروفترین آهنگ همان خواننده را که تا امروز کل ایران شنیدهاند، برایش پلی میکند، او میگوید خوانندهاش را نمیشناسد و بعد از آنطرف آلبوم جدید هیچکس را که شاید حتی طرفدارانش هم هنوز کامل گوش نکرده باشند، گوش داده و بخشی از آن را از حفظ میخواند. این گفتوگو بهطور قطع یک گفتوگوی تبلیغاتی برای احمدینژاد و یک حرکت ویژه ژورنالیستی برای مصاحبهکننده بود.
گفتوگویی که بیشک برای هر دوطرف برد محسوب میشود. احمدینژاد بیشتر از اینکه پاسخ دهد به بیان دیدگاهها و اعتقاداتش که گاه خارج از بحث موسیقی بود، پرداخت و مصاحبهگر هم در سکوت و با زیرکیای که یک خبرنگار باید داشته باشد، از میان ناگفتههای او به اهدافش در گفتوگو رسید. بهمن بابازاده شاید از ابتدا هم میدانست که به پاسخ پرسشهایش نمیرسد اما او توانست یک گفتوگوی جنجالی ترتیب دهد که ما با دیدن آن کمی حرص بخوریم.
بعد از گفتوگو انتقادهای زیادی از سوی افراد متخصص و غیرمتخصص مبنی بر اینکه گفتوگوی خوبی نبود مطرح شد. از نوع طرح سوال گرفته تا طرز نشستن مصاحبهکننده. اما انتقادها را در اینباره آنقدرها نباید جدی گرفت. این گفتوگو هدفی جز این نداشت که خبرساز شود و خبرساز هم شد. شاید امروز نه، اما در سالهای آینده مطمئنا بارها به این گفتوگو رجوع خواهد شد.
در طول این مدت که در این صفحه مینویسم هر هفته بارها و بارها سایتهای موسیقی را زیر و رو میکنم، دریغ از یک گزارش یا مصاحبهای که به غیر از اهالی موسیقی برای عموم هم قابل دیدن باشد؛ شما هم بیخود نگردید، چیزی وجود ندارد! ژورنالیستهای خوب و با اطلاعات این حوزه آنقدر کم هستند که گاه موسیقی دچار سوءتغذیه میشود. امثال این مصاحبهها اگرچه پر هستند از سوال و نقد، اما حداقلش این است که حرکتی ژورنالیستی است که اینروزها نمونههای بسیار کمی دارد.