درباره خداحافظیهای اخیر در موسیقی ایران
روزنامه هفت صبح، بهنام مظاهری | این هفته، هفته خداحافظیهای اصحاب موسیقی بود. اولی خداحافظی شهرداد روحانی از ارکستر سمفونیک تهران و دومی هم خداحافظی امیر تتلو از موسیقی. دیالوگی در یکی از فیلمهایی که نامش هم خاطرم نیست بود که میگفت کسی که کاری را بلد است، هیچوقت نمیتواند آن را ترک کند. در دنیای موسیقی خیلی پیش میآید که موزیسینی خداحافظی کند.
اما در اکثر موارد بعد از مدتی دوباره برمیگردند و مشغول به کار میشوند. اگر یادتان باشد همین چندماه پیش خشایار اعتمادی هم خداحافظی خود را از دنیای موسیقی اعلام کرد. شما باورتان میشود؟ که مثلا دیگر تتلو تا آخر عمر نخواند؟ یا خشایار اعتمادی چندسال دیگر هوس تولید یک ترک جدید در دلش نداشته باشد. همین درمورد خارجیها هم صدق میکند. اصولا موسیقی چیزی نیست که بتوان آن را ترک کرد، بهویژه اگر بلدش باشید.
اکثر این خداحافظیهایی که هرکدامشان توسط صدها رسانه به گوش میرسد، نمادین است. یعنی دو حالت دارد؛ یا اعتراضی پشت آن است و یا هدفی صرفا تبلیغاتی برای فروش بیشتر است. این نکته را درنظر داشته باشید که تتلو دقیقا زمانی خداحافظی میکند که آلبوم جدیدش در راه است. چندسال پیش یک خواننده دیگر هم این ترفند را استفاده کرد. عرفان، رپر ایرانی آنور آبی آلبومی با نام خداحافظی بیرون داد و بلافاصله هم اعلام کرد که دنیای موسیقی را ترک میکند.
در میان طرفدارانش همهمه افتاد و آلبوم بیش از آن چه انتظار میرفت شنیده شد. چندماه بعد عرفان دوباره تولیداتش را شروع کرد و تا امروز هم فعال است. درمورد تتلو هم همین است. گمان نکنید که تتلو نیاز به شنیدهشدن ندارد. اگرچه او دیده میشود اما شنیده شدن آهنگهایش بستگی به چند المان دیگر هم دارد. یکی از مهمترین آنها پخش است. مافیایی که برایش فرقی نمیکند چقدر معروفی و مخاطب داری، اگر بخواهد تو را زمین بزند حتما میتواند این کار را انجام دهد.
آهنگهای تتلو حداقل در یکیدوسال گذشته پخش مناسبی نداشته و عمده سایتهای مهم موسیقی آهنگهایش را برای دانلود در سایتشان قرار نمیدهند. طبیعی است که برای شنیدهشدن یک آلبوم ترفندی اینچنینی بهکار بیاید. این خط و این نشان، شما در کمتر از ششماه دیگر از تتلو کار جدید میشنوید.
خداحافظی اعتمادی اما داستانش فرق میکند، او آلبومیدر راه نداشت. خداحافظی اعتمادی از آن دست است که پشتش گلایههای زیادی وجود دارد. اعتمادی در مصاحبههای اخیرش عمدتا از وضعیت مارکت گلایه دارد و این شرایط را برای حضورش مناسب نمیداند. درمورد شهرداد روحانی هم باید گفت خداحافظیاش از موسیقی نبوده و تنها از ارکستر سمفونیک تهران بوده. اما شاید بازهم بتوان امید داشت که روزی او را در این جایگاه ببینیم.
همه اینها بهانه ای است برای حرف آخر؛ آنهم اینکه خداحافظیهای واقعی معمولا بیصدا اتفاق میافتند. در ذهنتان مرور کنید، خوانندهها و موزیسینهایی که حضور فعال داشتند و حالا اصلا نیستند. به گذشته نگاه کنیم. کسی میداند مجید اخشابی که زمانی کل تیتراژهای صداوسیما را میخواند، اینروزها کجاست؟ یا مثلا قاسم افشار و حسین زمان و بچههای گروه آریان چطور موسیقی را کنار گذاشتند؟
به جلوتر که بیاییم در خوانندههای نسل دوم و نسل سوم بعد از انقلاب هم هستند خوانندههایی که حضورشان در عرصه موسیقی تقریبا در حد صفر است. محمد اصفهانی چندوقت یکبار ترک جدید تولید میکند؟ مازیار فلاحی چقدر کمکار شده؟ بابک جهانبخش حالا دیگر اسمش لابهلای اخبار موسیقی گم شده یا خیلیهای دیگر.
در موسیقی زیرزمینی هم وضعیت تقریبا همین است. خیلی از قدیمیهای این حوزه بسیار کمکار شدهاند اما این وضعیت در موسیقی مجازمان شدیدتر است. عمده خوانندههایی که زمانی سالنها بهخاطرشان لبریز از جمعیت میشد حالا حضورشان در عرصه تولید آنقدر ضعیف شده که تقریبا هیچ است. وضعیت پخششان نامنظم است و فرمولی برای تولید ندارند که بدانیم مثلا فلان خواننده در سال شش ترک تولید میکند.
همه اینها برمیگردد به مارکت و سیستمی که درست کار نمیکند و بهمحض ورود افراد جدید، قدیمیها را که شاید حرفهایتر هم باشند، کنار میزند و آنها را بهحال خود واگذار میکند. نبود پول و سرمایهگذار برای یک خواننده همان خداحافظی با دنیای موسیقی است و عملا فرقی نمیکند. شاید قسمتی از این اتفاق تلخ هم تقصیر ما مخاطبانی باشد که تنوعطلبیمان باعث آسیب به خوانندههایی شده که زمانی دوستشان داشتیم.