کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۲۸۵۱۹۷
تاریخ خبر:

خرده روایت‌هایی‌ زنانه از‌‌‌ ورزشگاه آزادی‌

روزنامه هفت صبح| مرور خاطرات زنان در توئیتر از تجربه اولین حضور شان در ورزشگاه.‌ برش‌هایی از توئیت‌های کاربری با نام فرحناز الهی:
از دروازه اول یعنی ورودی پارکینگ شرقی استادیوم که گذشتیم خانم جوان نماینده فیفا را دیدیم، یکی از دخترهای هوادار تیم ملی جلو رفته بود تا حرف بزند اما دختر جوان پرچم‌به‌دست داشت به انگلیسی روان از مشکلات بلیت‌ گرفتن و زود تمام‌شدنش می‌گفت و کمیِ جا برای زنان و حالا هم پشت در ماندن بی‌بلیت‌ها.

او هم گوش داد و آخر سر هم آب سردی روی سر دختر جوان ریخت که پرزیدنت (رئیس فیفا) هم می‌داند. به همین هم راضی باشید، اولین گام است و تلاش کنید آرام برگزار شود. البته در طول این چنددقیقه دیگر کسی مراقبت نمی‌کرد. به تونل که رسیدند داد زدند تونل تونل و صدای فریاد و شیپورشان به سقف شکاف انداخت.

گذر از این تونل، انگار، یک قبلی را برایشان به بعدی تقسیم می‌کرد. کدام قبل؟ کدام بعد؟ کسی نمی‌دانست.انتهای تونل به قاب مستطیلی ختم می‌شد که تکه‌ای از زمین‌چمن و جایگاه تماشاچیان را نشان می‌داد. پاها سست می‌شد.بعضی فیلم و عکس می‌گرفتند، ‌یکی‌دوتا گریه می‌کردند، بعضی سر ازپا نمی‌شناختند و یکی‌دو نفر برای دوستان یا اینستاگرام زنده پخش می‌کردند. مردها دور بودند، خیلی دور. صدای طبل‌ و شعارشان و تشویق‌شان به سختی می‌آمد. بین زنان و آن‌ها از هر طرف،چند جایگاه فاصله بود.

زنان در هجوم و محاصره دوربین‌ها بودند. دوربین خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها، دوربین افراد ناشناس. این همه در شیشه‌ بودن معذب می‌کرد… زمین و بازی ساکت بود. ما همیشه از تلویزیون بازی‌ها را دیده بودیم. گزارشگر و صدایش به تصویر سنجاق بود. باکلمه‌ها و اسم‌های او، بازی را می‌دیدیم. دوربین تا کلوزآپِ صورت بازیکنان را می‌گرفت، از بالا، چپ و راست. با دوربین‌های متحرک. اینجا اما بازیکنان کوچک بودند. هنوز نمی‌شد تشخیص‌شان داد.

غفلت می‌کردی صحنه‌ای را از دست می‌دادی. اینجا سکوت بود، کوچک بود، دور بود. در عوض ما ، تماشاچیان برای خودمان، کلوزآپ بودیم، در مرکز، پر سر وصدا. بازیکنان تیم ملی، هم معذب بودند و در عین حال انرژی گرفته بودند. وقتی در نیمه اول گل می‌زدند با اینکه دروازه حریف پشت به جایگاه زنان بود، به تشویق سرسام‌آور زنان توجهی نمی‌کردند. انگار زنی در قهوه‌خانه مردانه‌ای، با صدای بلند از مردی تعریف کرده باشد. مرد نیم‌نگاهی هم به زن نمی‌اندازد و آشنایی نمی‌دهد.

فکر کنم اولین نفر سردار آزمون بود که کامل به سمت زنان برگشت پاها را جفت کرد و دست‌به‌سینه ایستاد. در نیمه دوم هم بیرانوند، دروازه‌بان ما که بیشتر اوقات تنها بود چند بار تشویق شد و بار اول در حالی‌که به داخل زمین می‌دوید و پشتش به زنان بود. دستش را بالا برد. خجالت می‌کشید رو به ما کند یا می‌ترسید. وقتی تیم‌ملی به سمت جایگاه زنان آمد، تشویقی غیرعادی شد. بعدا از طریق شبکه‌های اجتماعی بود که فهمیدیم کار کاپیتان تیم ملی بوده.

بازهم نگاه فوتبالیست‌ها به ما کامل نبود. شرم به دست‌ها و چشم‌هایشان بود… بیرون در پارکینگ، ده‌ها مرد منتظر بودند، چند اتوبوس هم به سمت آزادی می‌رفتند. ده‌ها خودرو با رانندگی خانم‌ها بوق‌زنان از پارکینگ شرقی خارج می‌شدند. اتفاقی هم نیفتاد. مشکلات زنان و ایران هم سر جایش بود و قابل رسیدگی. این دوسه ساعت جای مشکل دیگری را تنگ نکرده بود. گر چند سال پیش اتفاق افتاده بود و در ورزشگاه باز شده بود الان کاری بود شبیه سینما‌ رفتن، نه یک فتح‌الفتوح. خانواده‌ها را هم اگر با هم بفرستید امنیت بازی را بالا برده‌اید. تمام.

*** و چند روایت توئیتری دیگر
* برای اولین بار بعد از ۴۰سال از بلندگوی استادیوم آزادی اعلام شد؛ خانوم‌ها و آقایان…
*جایگاه بانوان غربه ورودی پارکینگشون شرقه! بعد مردها جایگاه اصلیشون شرقه ورودیشون غربه! نتیجه‌اش شده موتور از شرق به غرب ۶دقیقه ۱۰تومن!
* در ورودی شرقی ورزشگاه آزادی با هندوانه و شربت از زنان پذیرایی می‌شه و ناظر فیفا شاهد این استقبال گرمه.
* بازی ایران-کامبوج رو فقط همون زن‌های داخل استادیوم تماشا کردند، بقیه دنیا داشتند تماشا کردن اون‌ها رو تماشا می‌کردند…

* در پایان بازی زنان تماشاگر سکوها را پاکسازی کردند و زباله‌ها را جمع کردند! سال‌ها به اشتباه ادعا می‌کردند حضور زنان در استادیوم فوتبال خطرناک است ولی در این بازی یکی از سالم‌ترین اتمسفرهای هواداری در سال‌های گذشته را تجربه کردیم.
* هیچ وقت فوتبال دیدن برام جذابیت نداشته ولی این کنار هم نشستن سلایق خیلی برام جذاب بود.
* سرم داره می‌ترکه از صدای بوق‌ها. هموطن بوق نزن واقعا اینقدر.

* جناب آقای دکتر روحانی با سلام، ضمن تشکر از مجاهدت شش ساله دولت شما برای حل بحران «ورود زنان به استادیوم فوتبال»، نوبتی هم باشد نوبت رسیدگی به اشتغال ۶ میلیون جوان ایرانی، کمبود ۸‌ میلیون واحد مسکونی، تعطیلی ۶۰درصدی کارگاه‌های صنعتی و فشار تورمی شدید بر ۸۰درصد مردم است. با احترام
*دفعه بعد اون شیپورهاتون رو بذارین خونه. بدون شیپور فوتبال قشنگ‌تره …

* همه بازی‌ها خانوم‌هارو راه بدن ممکنه قهرمان جام جهانی هم بشیم.
* در آداب استادیوم اومدن هیچ‌کس نگفت اگه اولین بار یک زمین فوتبال رو دیدی گریه‌ات گرفت چیکار باید کنی؟
* دم در خروجی پارکینگ اومدیم آب بخریم، شلوغ بود فروشنده گفت برین جلو از داریوش بگیرین. یهو پنج تا دختر باهم شعار دادیم داریوش داریوش …جلوتر پلیسا با خنده داد می‌زدن داریوش کیه؟! و دست به دست کردن تا داریوش بطری آب به بغل با لبخند و حال مفتخر خاصی رسید!

* بارها بلند شدم به زن‌های اطرافم نگاه کردم، به شوق و انرژی وجودشون. به اینکه اینقدر راحت می‌تونن خوشحال باشن و وقتی میرن خونه‌هاشون آدم‌های با آرامش‌تری باشن. کاش این شادی تکثیر بشه.
* مثل بعد عروسی همه اومدن دنبال زنشون (شوهرشون) جلو تالار.
* هرچی از لحظه‌ رد شدن از تونل و اون نور و دیدن چمن بهتون بگم کم گفتم .

*بامزه این بود که من همه‌ش منتظر رد شدن از اون تونل معروف و دیدن زمین آزادی بودم ولی نمی‌دونستم بلافاصله بعد از گیت تونله‌ست. خلاصه از وسطای تونل فهمیدم که همینه!
* قشنگ‌ترینِ امشب مسعود شجاعی بود که جلودار بقیه‌ بازیکنا شد تا برن جلوی جایگاه خانما به ادای احترام، بعد بازی.
* میگه خانومم بوق نزنید براتون آهنگ گذاشتیم!
* از دیشب که توئیت‌های دخترها رو می‌خونم همه از حس و حال شون و ذوق و جوی که در ورزشگاه بود نوشتند. اصلا ندیدم درباره خود فوتبال چیزی بنویسند.

کدخبر: ۲۸۵۱۹۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر