بدترین تابستانی که سینما در این سالها دید
روزنامه هفت صبح، احمد رنجبر | «یکی از بدترین تابستانهای ۱۰سال اخیر» بهترین توصیفی است که میتوان برای وضعیت گیشه سینما در سهماهه دوم سال بهکار برد. اگر خاطرتان باشد ابتدای دهه نود و بعد از دوئل حوزه هنری و سازمان وقت سینمایی، سالنها سوت و کور بودند. بعد از آنهم کیفیت پایین فیلمها و اشتراک عجیب در تم، باعث فرار مخاطب از سالن شد.
درحالیکه فریاد نگرانی بلند شده بود، سینما از رکود خارج شد و هشدار «مرگ سینما نزدیک است» اعتبار خود را از دست داد! تابستان ۹۸ اما غیرمنتظره بود؛ آنهم درحالیکه بهار سینما معقول شروع شده بود و شاهد چندفیلم بفروش مثل «متری شیشونیم» و «رحمان۱۴۰۰» بودیم. در فاصله دوهفته به آغاز تابستان «شبی که ماه کامل شد»، «سرخپوست»، «ما همه باهم هستیم» و «ایکسلارج» اکران شدند و حالا همینها به ترتیب در صدر جدول فروش قرار دارند.
فیلمهای بعدی اما هیچکدام بالای پنچمیلیارد فروش نداشتهاند که خب همین گویای شرایط گیشه است. یکی از دلایل این اتفاق عدم دقت در چینش فیلمها است که نه کیفیت دارند و نه ابزارهایی برای کشاندن مخاطب به سالن. شاید اگر «زیر نظر» با بازی رضا عطاران روی پرده میرفت، اوضاع تا این حد تراژیک نمیبود…
در پرونده امروز ریز و درشت اکران تابستان ۹۸ بررسی شده است. اینبار اما برخلاف پروندههای چندسال اخیر صف ناکامان طویلتر است. در این چندسال حتی در فصل زمستان که به زمان مرده اکران معروف است، شرایط تا این حد اسفناک نبود. پرونده امروز در هشتمورد دستهبندی شده و همانطور که ملاحظه میکنید به فجایع اکران، کارگردانهای شکستخورده، ستارههای ناکام، سرنوشت سیمرغیها، حاشیههای اکران، کیفیت کمدیها، فیلمهای تلخ و ستارههای موفق اکران اختصاص دارد.
بهتازگی اکران پاییز شروع شده؛ آیا سینما از رخوت خارج خواهد شد؟ دورنمایی که میبینیم، میگوید نمیتوان به نجات گیشه امیدوار بود. فیلمهایی که در اکران اول پاییز روی پرده میروند قدرت لازم را برای کشاندن مخاطب به سالن ندارند.
*** ستارههای اکران
* حامد بهداد: حامد بهداد تنها بازیگر سرشناس فیلم «قصر شیرین» است. رضا میرکریمی اینبار یک شخصیت مرد را در موقعیتهای چالشبرانگیز قرار داده و نقش آن را به بهداد سپرده است. جلال بدون تردید یکی از بهترینهای کارنامه بهداد است. مردی که زندگی و شخصیت چندلایه دارد و درنهایت تحول و تغییر او عیان میشود.
کار مهم بهداد این است که پرداخت شخصیت بسیار تدریجی و ظریف انجام میشود. «قصر شیرین» فیلمی ساده و قابل فهم است که کمکم شروع میشود و به معرفی جزئیات و داستانکها میپردازد و هرچه پیش میرود از ریتم و حالوهوایش نمیافتد. بخش عمدهای از این موفقیت مرهون بازی خویشتندارانه حامد بهداد است که حالا به پختگی رسیده و میتواند شخصیتهای چندلایه را کاملا باورپذیر بازی کند.
* نوید محمدزاده: ابتدای سال «متری شیشونیم» را روی پرده اکران داشت که بخش عمدهای از فروش ۲۸میلیاردی بهدلیل حضور نوید محمدزاده و بازی خوب اوست. او برای نشاندادن بخش بامزه شخصیت صمد از ملاحت ذاتی خود به نقش تزریق کرده. نحوه بیان دیالوگ و نیز شیوه رفتاری بازیگر بهگونهای است که نقش به دل مینشیند.
این اشاره از آن جهت بود که اکران فیلم در تابستان ادامه داشت و دوهفته مانده به تابستان هم «سرخپوست» با بازی متفاوت او روی پرده رفت. این فیلم هم ۱۴میلیارد و ۵۰۰میلیون تومان فروش کرد که برای یک فیلم جدی رقم خوبی است. محمدزاده در این فیلم در جلد یک شخصیت از دهه چهل کشورمان رفته؛ مردی صاحب پرستیژ که رفتار و گفتارش رعبانگیز است. عاشق میشود و ترحم میکند و همه حسها را متناسب با موقعیت «به اندازه و بهقاعده» در چهرهاش میبینیم. او موفقترین بازیگر این سالهای ما است.
* محسن تنابنده: «قسم» را در مقام کارگردان و«شکستن همزمان بیستاستخوان» را بهعنوان بازیگر روی پرده دارد. اکران دومی تازه شروع شده و بعید است به فروش بالایی هم برسد. محسن تنابنده برای فیلم دومش«قسم» سوژهای حساس انتخاب کرده و با هوشمندی آن را از لبه تیز عبور داده است. بیشتر صحنههای «قسم» در اتوبوس میگذرد ولی نه از لرزش دوربین خبری است و نه از نماهای یکنواخت.
کارگردان همه جمعیت سیوچندنفری را مدام قاب میگیرد و مخاطب در طول فیلم ناظر بر اتفاقات داخل اتوبوس است. همین تعدد پرسوناژ کار را سخت میکند ولی کارگردان از ایدهآلش پایین نیامده است. تنابنده در «شکستن همزمان بیستاستخوان» نقش مردی افغان را بازی میکند که درگیر بیماری مادرش میشود. لهجه دقیق و ریزهکاریها در بازی، کار او را واجد تحسین میکند.