گفتگو با نیوشا توکلیان که در شمار حرفهایترین عکاسان جهان است
روزنامه هفت صبح، هانیه درویش | درباره نیوشا توکلیان، دختری که کاملا خودآموخته، عکاسی را شروع کرد و حالا تنها عکاس زن خاورمیانه است که عضو دائم آژانس عکس مگنوم شده .
از عنوان «تنها عکاس زن خاورمیانه» خوشش نمیآید، به نظرش اینکه همه چیز به جنسیت و به جغرافیایش نسبت داده میشود، شبیه یک جور تحقیر است اما با همه این اوصاف اینکه چرا زیر تیتر گزارش را به همین موضوع اختصاص دادهام چند دلیل عمده دارد؛ اول اینکه مجموعه فعالیتهای او در ۲۰سال گذشته به قدری زیاد،اثرگذار و ارزشمند است که همگی در یک میان تیتر نمیگنجد و دوم اینکه نیوشا به مدت چهار سال کاندیدای عضویت در آژانس عکس مگنوم بود و هفته گذشته بعد از رای آوردن عضو دائم مگنوم شد. عباس عطار اولین فردی بود که از خاورمیانه در این آژانس فعال بود و بعد از فوت ایشان، نیوشا توکلیان تنها عضو مگنوم از خاورمیانه است. این گزارش را بخوانید تا با این دختر اعجوبه بیشتر آشنا شوید.
نیوشا توکلیان متولد۱۳۶۰ در تهران است. او در خانوادهای متوسط با پدری با شغل آزاد و مادری خانهدار بزرگ شد. پدر و مادری که هیچگاه جلوی تصمیمات دخترشان نایستادند. حتی زمانی که نیوشا تصمیم گرفت ترک تحصیل کند و مدرسه نرود. اما چه شد که او این تصمیم بزرگ را گرفت؛ تصمیمی که البته باعث شد او خیلی زودتر راه زندگی خودش را پیدا کند و حالا تجربهای حدودا ۲۰ساله پشت عکسهایش باشد. او در این باره میگوید:« به دلیل پراکندگی ذهنم و اینکه هرگز کسی متوجه اختلالی که من داشتم نشد و درمانی صورت نگرفت، ناچار به ترک تحصیل بودم. اگرچه تا ٣٠سالگی هم نفهمیدم دیسلکسیا دارم. اختلالی که خیلی از بچهها ممکن است به آن دچار باشند و آموزش مخصوصی برای مبتلایان به این اختلال وجود دارد و میروند کارهایی را که دوست دارند در مدرسه میآموزند. اما زمان ما این آگاهی وجود نداشت و من با درس خواندن در مدرسه سالها زجر کشیدم. تا اینکه یک روز از مدرسه به خانه برگشتم و به خانوادهام گفتم نمیخواهم وقتم را اینچنین هدر دهم و به مدرسه نمیروم. خیلی خوشحالم که پدر و مادر روشنی دارم که مسئولیت زندگی و تصمیماتمان را همیشه به دوش خودمان می گذارند. آن روز هم گفتند هرطور خودت میخواهی. این زندگی و آینده توست پس خودت باید انتخاب کنی.»
***خیلی اتفاقی عکاس شدم
نیوشا در ۱۶سالگی انتخاب کرد که دیگر به مدرسه نرود و در همان ایام بود که به پیشنهاد مادرش خواست یک کلاس هنری را تجربه کند. اول موسیقی را انتخاب کرد اما در هنرستان موسیقی به او گفتند چند سالی دیر اقدام کرده بعد رشته عکاسی و فیلمبرداری را انتخاب کرد و خیلی اتفاقی سر و کارش به روزنامه افتاد. میگوید:« همه چیز از آن روز توی تاکسی شروع شد. دوربین روی پایم بود و از هنرستان برمیگشتم. آقایی روی کاغذ آدرسی نوشت و به من گفت روزنامهای به نام «روزنامه زن» دارد راه میافتد برو و شانست را امتحان کن. این کار را کردم و این شروع عکاسی من در رسانههای مختلف بود.اما روزنامههای ایران در یک برههای پشت سر هم توقیف میشدند و من هم از این روزنامه به آن روزنامه خانه به دوش بودم. تا اینکه در سال ۲۰۰۰ به فستیوال عکاسی در جنوب فرانسه رفتم. آنجا زیاد تحویلم نگرفتند بیشتر به این دلیل که عکسهایم غالبا عکسهای خبری بود اما آقایی از آژانس عکس پولاریس شماره و ایمیلم را گرفت و بعد از آن همکاری ما به صورت آزاد شروع شد.»
***از حضور در میدانهای جنگ تا زندگی با پناهندگان
نیوشا کمکم از عکاسی خبری به عکاسی مستند اجتماعی سوق پیدا کرد. آنجا که متوجه شد باید ذهنیت خودش را هم به عنوان ناظر در عکسهایش نشان دهد. او در انتخاب سوژهها وسواس خاصی دارد. خودش میگوید:« من همانطور که میدانید به وسواس فکری دچارم و همین برای من به جای اینکه مانع باشد، راهگشاست. این وسواس ذهنی باعث شده من هر عکسی را نگاه نکنم، هر فیلمی را نبینم، هر کتابی نخوانم. من حتی در غذاخوردن هم وسواس دارم. خیلی غذاها را حتی امتحان نکردهام. چشمم هم مثل دهانم چیزهایی را گزینش شده میپذیرد. چند موضوع اصلی وجود دارند که دغدغه من هستند و در کل مسیرم تلاش میکنم به همان چند موضوع عمیقتر نگاه کنم. دغدغه اصلی من ثبت لحظات پر از زندگی در جوار برزخ نزدیک به مرگ است. جستوجوی حیات به جای مرگ در برزخی که آدمها در آن به سر میبرند.» این دغدغه او را به راحتی رها نکرده بلکه او را به سمت مردم جنگ دیده عراق و سوریه، زنان رنج دیده کوبانی، پناهندگان آواره سودانی و سومالیایی، دختران کنیایی، اضطراب زندگی جوانان ایرانی و بخشی از تاریخ معاصر ایران و دیگر نقاط دنیا کشانده است.
****عکس خوب، جنسیت نمیشناسد
عکسهای سیاسی اجتماعی این عکاس دغدغهمند تا به امروز در معتبرترین نشریات دنیا اعم از تایم،
نیویورک تایمز، اشترن، فیگارو و دیگر نشریات آمریکایی و اروپایی به چاپ رسیده و جوایز ارزندهای هم تاکنون کسب کرده است. او برنده پنجمین جایزه CARMIGNAC فرانسه شد و در سال ۲۰۱۵ به عنوان برنده جایزه بزرگ ۱۰۰ هزار یورویی پرنس کلاوس (جایزه سلطنتی هلند) معرفی شد.
نیوشا تاکنون بخشی از جوایز خود را به موسسات خیریه و همچنین در راستای حمایت از عکاسی مستند در ایران صرف کرده است حتی زمانی که جایزه ۵۰ هزار یورویی کارمینیاک در سال ۲۰۱۴ را به شرط تعویض اسم آثارش میخواستند به او دهند، جایزه را پس داد و این کار او باعث شد اساسنامه آنها کلا تغییر کند و دیگر حق دخالت در کار هیچ هنرمندی را نداشته باشند. او تا به امروز ثابت کرده تصمیمات درستی در زندگی گرفته و نمونه موفق یک زن ایرانی است. هرچند که از تاکید روی زن بودن خوشش نمی آید و میگوید:« در دنیا ١۵درصد عکاسان مستند زن هستند و عدهای میخواهند زنان را صرفا به خاطر جنسیتشان بُلد کنند، غافل از اینکه عکس خوب، جنسیت نمیشناسد. به جای تاکید بر جنسیت، باید به فکر آموزش دادن هرچه بیشتر زنان در دنیای عکاسی باشیم تا ١۵ درصد به ۵٠ درصد برسد.»
توضیحات
*
توضیحات
*