چرا ایرانیها به چین حساس شدهاند؟
روزنامه هفت صبح، مصطفی آرانی | ماجرای قرارداد ایران و چین، در روزهای اخیر به شدت مورد توجه افکار عمومی قرار گرفته است. این ماجرا تا جایی به عمق افکار مردم رسوخ کرده که در هفته گذشته تقریبا روزی نبود که در اینستاگرام یا توئیتر چیزی از آن نخوانیم یا حتی در جمعهای خودمانی دوران کرونا که البته با ماسک و فاصلهگذاری اجتماعی برگزار میشوند؛ از آن صحبتی نباشد. با این حال، سوال این است که چرا حساسیتی در این سطح در خصوص چین وجود دارد. به عبارتی چه چیزی باعث شده که چین در ایران چنان برند ضعیفی داشته باشد که حتی یک قرارداد اقتصادی با این کشور نیز این چنین مورد انتقاد قرار گیرد.
* یک: داستان به نظر بیش از هر چیز مربوط به محصولات چینی در بازار ایران است. هنوز که هنوز است، عبارت کالای «چینی» در ایران یعنی کالای ارزان و بیکیفیت. حتی این فرضیه در خصوص خودروهای چینی هم به وجود آمده و این در حالی است که این خودروها دست کم نسبت به تولید داخلی خودمان سطح بسیار بالاتری دارند. چینیها البته ظاهرا میگویند که بازرگانان ایرانی واسطه انتقال تجربه بد کالای چینی به ایرانیان بودند چرا که به فکر خرید ارزانترین کالاها متناسب با سطح اقتصادی مردم ایران بودند و به تبع، هرچه پول میدادند آش میخوردند و در نهایت کسی که چوب خساست و دندانگردی برخی از بازرگانان ایرانی را خورد، کشور چین بود.
چینیها البته یک اتهام دیگر هم دارند و آن کپیبرداری از محصولات ایرانی است. مثال واضحش هم کپی برداری از نام جغرافیایی شهر کاشان برای تولید فرش. کاشانیها البته به طور خاص یک کدورت دیگر هم با چین دارند و میگویند این کشور با کنترل بازار پنبه و نخ در جهان باعث میشود که محصولات خودش ارزانتر از محصولات ایرانی شود و همین موضوع باعث خطر برای ایران در بازار مهمی مثل افغانستان است. این ذهنیتها البته همان طور که گفتیم با خودروهای چینی و آیفونهای مونتاژ شده در این کشور و البته شاید هم محصولات هوآوی در حال تغییر است ولی باز هم رسوب همان ذهنیتهای قدیمی در اندیشه ایرانیها وجود دارد.
* دو: در سطح رفتارهای عرفی و تا حدی هم مسائل مذهبی نیز، کدورتهایی بین ایرانیان و چینیها وجود دارد. مسئله اصلی و عمومی در اینجا غذا است. بالاخره چینیها آداب و رسوم غذایی خاصی دارند و مثلا حیوانات وحشی یا خزندگان را میخورند و این برای ذائقه ایرانیها همیشه مشمئزکننده بوده است.
در جریان همین ماجرای اخیر هم البته دیدیم که ایرانیها و البته برخی دیگراز اهالی جهان پربیراه نمیگفتند و واقعا مثلا حیوانی مثل خفاش برای خوردن آفریده نشده و لابد حکمت دیگری برای خلق این پرنده وجود داشته است. اما به هر حال از آن طرف، سیر کردن شکم گرسنه نزدیک به دو میلیارد انسان هم پروژهای است که احتمالا با مواد غذایی معمولی امکان پذیر نخواهد بود. مسئله خوراک البته خود دریچه دیگری است به یک مشکل دیگر که برای بخشی از جامعه ایران اهمیت دارد و آن هم مسئله ارتباط با کافر و طهارت و … است.
* سه: «مسئله دیگر ما به طور مختصر مسئله کشتار مسلمانان در چین است که روزهای تلخی میگذرد بر مسلمانان چین و من در اینجا به دولت چین عرض میکنم. دولت چین انتظار از او میرود که بتواند در مقابل مظالمی که به این مردم وارد میشود صبر کند. (برخی نمازگزاران شعار مرگ بر چین میدهند) آقایان من خواهش کردم به عنوان خطیب شما و جمعه شما شعار ندهید و من در خطبههای خود به خاطر شرایطی که میدانید در اینجا و اطراف خیابانها و کل این منطقه است خواهش میکنم شعار ندهید و بگذارید من که دارم میگویم مسئله چین را.»
این بخشی از سخنان هاشمی رفسنجانی در خطبه معروف ۲۶ تیر ۱۳۸۸ اش بود. وقتی که خشونت علیه اقلیت مسلمان چین، موسوم به اویغورها اوج گرفته بود و از آن طرف شایعاتی در خصوص همکاری چین با ایران در حوادث بعد از انتخابات آن سال به گوش میرسید. مسئله اویغورها البته هنوز تمام نشده است و درباره همین ماجرای اخیر قرارداد ایران و چین هم فردی مثل علی مطهری گفته که ابتدا باید با چین مسئلهای مثل اویغورها را حل کنیم و بعد به قرارداد برسیم. در کنار این مسئله موارد دیگری مثل میدان تیان آن من و محدودیتهای دیگر سیاسی در این کشور نیز، برای بخش سیاسی جامعه ما اهمیت دارد.
* چهار: و در نهایت ماجرای کرونا. ماجرایی که هنوز هم در خصوص آغاز آن از چین، شائبههایی مطرح است ولی بالاخره افکار عمومی در جهان سرمنشا آن را ووهان چین میدانند و افکار عمومی در ایران به طور غالب اعتقاد دارند که پروازهای هوایی، باعث ورود این بیماری به چین شدند ضمن اینکه مقامات رسمی وزارت بهداشت نیز به نوعی این مسئله را تایید کردند و مثلا معاون وزیر بهداشت در تعطیلات نوروزی گفته بود این بیماری به وسیله برخی دانشجویان و کارگران چینی از شهر قم شیوع یافته است.