کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۲۱۱۹۶
تاریخ خبر:

پایان کابوس‌های ژنرال پشیمان نیویورکی

روزنامه هفت صبح، رامتین لطیفی | بسیاری از عالمان سیاسی معتقدند در نظام‌های دموکراتیک مانند آمریکا، نقش و تاثیر افراد در سلسله مراتب سیاسی تفاوت بسزایی با هم ندارد. به نظر آنها همیشه اصل بر قانون و دموکراسی است و جهت‌گیری و افکار شخصی افراد مختلف تاثیر چندانی بر عملکرد سیاسی آنها ندارد. برهانی که این دسته از افراد به زبان می‌آورند این مثال است که «همانطور که در زمان اوباما جهان به بهشتی امن تبدیل نشد، در زمان ترامپ هم به جهنمی سوزانی تبدیل نشد، چرا که اصل بر رعایت قانون و دموکراسی است».

هرچند می‌شود با مرور آنچه در دوران اوباما و ترامپ در جهان پیرامون ما رخ داد این برهان را در نگاه کلی پذیرفت و با توجه به شواهد و قراین بسیاری که وجود دارد در صدق سخن این افراد شک نکرد اما در نگاه جزئی‌نگرانه‌تر، می‌توان در برهه‌هایی از تاریخ نقش افرادی را در عرصه سیاست آمریکا رهگیری کرد که با حضور، افکار و عملکردشان دنیا را به‌جای بدتری تبدیل کردند. یک نمونه بارز آن ژنرال ۴ ستاره سیاه‌پوست و بازنشسته آمریکایی، کالین پاول بود که دو روز پیش بر اثر عوارض ناشی از بیماری کرونا درگذشت.

‌فقر و عطش قدرت
کالین پاول یک نیویورکی است. او در خانواده‌ای مهاجر که از جامائیکا به آمریکا آمده بودند متولد شد و کودکی و نوجوانی خود را در محله پر ماجرا و پر سروصدای هارلم نیویورک که میزبان اجتماع هر روزه سیاه‌پوستان فقیر بود گذراند. پدرش منشی یک شرکت حمل و نقل دریایی بود و مادرش نیز در خانه خیاطی می‌کرد. کالین هم پس از مدرسه، برای کار پاره‌وقت به یک فروشگاه لوکس لوازم بچه می‌رفت که اغلب مشتریانش یهودی‌های ثروتمند نیویورک بودند و مواجهه بی‌واسطه‌اش با این اختلاف طبقاتی، از نظر روحی به او آسیب می‌رساند.

زندگی جمع‌وجور و مختصر خانواده پاول برای کالین که در مدرسه نیز شاگرد ممتازی به‌شمار نمی‌رفت، زمینه‌ساز شکل‌گیری رویایی شده بود که او در این رویای دور با یک جهش طبقاتی بزرگ و طی کردن ره صدساله در یک شبانه‌روز به قدرت و ثروت برسد. کالین پاول در سال ۱۹۵۸ مدرک کارشناسی خود در رشته زمین‌شناسی را با معدل بسیاری پایینی اخذ کرد و کم‌کم رویای خود را تباه و از دست رفته می‌دید تا اینکه چشمش به فراخوان پذیرش افسران نظامی خورد.

پیوستن او به این دوره آموزشی سرنوشت او و جهان را تغییر داد. استعداد او در امور نظامی در این دوره شکوفا شد و او رسما با درجه ستوانی به استخدام ارتش آمریکا درآمد. کالین خیلی زود پله‌های ترقی را طی کرد و در سال ۱۹۶۲ یکی از مشاوران نظامی جان اف‌کندی، رئیس‌جمهور وقت آمریکا شد.

هزارتوی پر پیچ و خم قدرت
کالین پاول که به‌خاطر رنگ پوستش چندان مورد وثوق هم‌قطارانش نبود، توسط جان اف کندی به عنوان مربی و فرمانده آموزشی ارتش محلی ویتنام برای افزایش آمادگی این نیروها جهت غلبه بر انقلابی‌های کمونیست به این کشور اعزام شد. پاول تمام عزم خود را برای وفاق در این ماموریت و نشان دادن لیاقت خود برای پیشرفت به کار بست. در خلال همین ماموریت پای او بر روی مین ضد نفر رفت و به هوا پرتاب شد و بر روی یک سر نیزه فرود آمد اما در کمال ناباوری جان سالم به در برد تا نامش بیش از پیش در جهان بچرخد.

او که در زمان جنگ ویتنام در خط مقدم حضور داشت دوباره دچار یک سانحه شد. هلی‌کوپتری که پاول در آن حضور داشت سقوط کرد و در آتش سوخت. تمام سرنشینان این هلی‌کوپتر به‌جز پاول زخمی شدند و این بار نیز او در کمال ناباوری جان سالم به‌در برد. نجات زخمی‌های این حادثه از مرگ سبب شد تا پاول به واشنگتن خوانده شود و از دستان ریچارد نیکسون که رئیس‌جمهور وقت آمریکا بود مدال شجاعت و ایثار دریافت کند. این اتفاقات و ترقی پاول در ارتش آمریکا به مذاق او خوش آمد و سبب شد که او در ادامه پیشرفتش در ارتش به هرچیزی متوسل شود.

برای مثال او مامور شد تا شایعه قتل‌عام غیرنظامیان ویتنامی توسط ارتش آمریکا را بررسی کند، اما پاول برخلاف شهادت برخی از سربازان که در این واقعه حضور داشتند و روحشان به سبب کشتار زنان و کودکان در عذاب بود، در گزارش خود به دروغ نوشت که «نه تنها قتلی رخ نداده است بلکه مردم و به‌ویژه کودکان ویتنامی علاقه خاص و ویژه‌ای به سربازان آمریکایی دارند!». او پس از پایان جنگ ویتنام، ادامه پیشرفت خود در ارتش را در گروی ادامه تحصیلات دانشگاهی‌اش دانست و با استفاده از بورسیه کاخ سفید به دانشگاه رفت و مدرک کارشناسی ارشد و دکتری خود را گرفت.

او به مدد خدمات و مدرک دانشگاهی‌اش به مقام ژنرالی در ارتش آمریکا رسید و در سال ۱۹۸۷مشاور امنیت ملی آمریکا در دولت ریگان شد. پاول در این دوران مجری طرحی به نام «جنگ‌های کثیف» شد که در نتیجه آن با دخالت‌های نظامی آمریکا و حمایت از حکومت‌های نظامیان و ژنرال‌های مورد حمایت آمریکا، انقلاب‌های سوسیالیستی و کمونیستی آمریکای جنوبی با شکست مواجه می‌شد. موفقیت پاول در این ماموریت او را به مقام رئیس ستاد ارتش آمریکا در زمان جورج بوش پدر رساند. جنگ‌های پاناما و خلیج فارس و قتل هزاران غیرنظامی دستاورد پاول در این مقام بود.

او در دولت جورج بوش پسر، وزیر امور خارجه شد و نقش عمده‌ای در متقاعد کردن جامعه جهانی برای حمله نظامی به عراق به بهانه سلاح‌های کشتار جمعی صدام داشت، جنگی که صدها هزار کشته و آواره بر جای گذاشت و آتشی در منطقه روشن کرد که هنوز می‌سوزد و می‌سوزاند. در ادامه این جنگ، پاول به واهی بودن این بهانه اعتراف کرد و از مقام خود استعفا داد.

دوران پشیمانی و سرگردانی
پاول که تا آن زمان بالاترین مقام سیاسی را در میان سیاه‌پوستان آمریکایی داشت برای ادامه مسیر دچار تردید شد و به نوعی از تمام آنچه تا کنون انجام داده بود پشیمان گشت. او ابتدا منتقد حضور نظامی آمریکا در تمام رخدادهای جهان شد و اعلام کرد نیروی نظامی آمریکا فقط برای دفاع از خاک این کشور باید بحنگد و دیگر اتفاقات جهان ربطی به ارتش آمریکا ندارد.

او که یک مقام بلندپایه جمهوریخواه به‌شمار می‌رفت در رقابت‌های انتخاباتی باراک اوباما و جان مک‌کین از اوباما حمایت کرد و همه را شگفت‌زده کرد. برخی این حمایت را به پای سیاه‌پوست بودن هر دو نفر گذاشتند اما تکرار این اتفاق در رقابت دونالد ترامپ و جو بایدن سبب شد تا همه بپذیرند که کالین پاول یک جمهوریخواه سابق و یک جنگ‌طلب پشیمان است که حالا در اواخر عمر خود می‌خواهد اشتباهات گذشته‌اش را جبران کند.

او پس از حمله حامیان ترامپ به کنگره از حزب جمهوریخواه استعفا داد. هرچند پشیمانی پاول و بازگشت از راهی که رفته بود به قیمت از دست رفتن جان صدها هزار نفر تمام شد اما می‌توان گفت حداقل او پشیمان بود و عذرخواهی کرد، کاری که دیک چینی، دونالد رامسفلد، جورج بوش و دیگران هرگز نکردند.

کدخبر: ۴۲۱۱۹۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر