«کلاریسا» خبرنگار سیانان در افغانستان چه میکند؟
روزنامه هفت صبح | فردای سقوط کابل، بخش زیادی از مردم دنیا از دریچه نگاه «کلاریسا» به افغانستان چشم دوخته بودند. آن دوشنبه کلاریسا برخلاف روز گذشته روسری و مانتوی سیاهی به تن کرده بود و در کوچه و خیابان بین مردان اسلحه به دست طالبان راه میرفت، حرف میزد و مصاحبه میگرفت. صدای مداوم گلوله و انفجار در اطرافش شنیده میشود و مردانی که با شلاق در دست و قنداقهای کلاشینکف مدام او را تهدید میکنند.
و عجیب آنکه خبرنگار آمریکایی با چهره خونسرد این ماجرا را سپری میکند هرچند داشتن مجوز از مسئولان طالبان هم در تشدید این جسارت نقش داشته است. یکی دیگر از چیزهایی که حالا کلاریسا را بیشتر از قبل معروف کرده، به مصاحبه دو روز پیش او با فرمانده داعش خراسان برمیگردد؛البته مصاحبهای که به گفته کلاریسا دو هفته قبل از حمله به ایست بازرسی منتهی به فرودگاه گرفته شده بود.
ویدئوهای خبری او را باید ببینید تا بدانید از چه کاراکتری حرف میزنیم؛
کلاریسا در یکی از گزارشهایش اینطور میگوید:«راستش را بگویم هرگز فکر نمیکردم این را به چشم ببینم. لشکر طالبان و پشت سر ما سفارت آمریکاست؛ دارند میگویند مرگ بر آمریکا و در عین حال صمیمی هم به نظر میرسند؛ خیلی عجیب است!» او قبل از سقوط قندهار، با ارتش افغانستان در این شهر بود. بعد به غزنی رفت؛ یعنی جایی که طالبان قبلا آن را تصرف کرده بود. طالبان با نظارت خودشان به این خبرنگار اجازه دسترسی به پایگاه نظامی متروکه نظامیان آمریکا را دادند.
بعد از آن هم به کابل رفت. همانجایی که طالبان جشن پیروزی خود را گرفته بودند. در نهایت شنبه هفته پیش به همراه ۳۰۰ نفر دیگر به دوحه پرواز کرد. در این فرایند به گفته او سیانان از خود ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان مجوز تهیه گزارش گرفته بودند. برگهای که گویا یک بار نجات بخش جان او، تهیهکننده و همکار افغانستانیشان میشود.
اولینگزارشها از زندگی زیرسلطه طالبان
این اولینبار نیست که کلاریسا وارد افغانستان شده است. او در جنگهای آمریکا با طالبان هم به این کشور سفر کرده بود. سال ۱۳۹۸ او یکی از اولین خبرنگاران غربی بود که از زندگی در مناطق تحت کنترل طالبان گزارش داد. حتی یکسال و نیم پیش از او مصاحبهای با یکی از فرماندهان طالبان منتشر شد.
این خبرنگار ۴۰ساله کار خودش را از سال ۲۰۰۳ شروع کرد. او مادری آمریکایی و پدری انگلیسی دارد. خودش در آمریکا بزرگ شده و دانشگاه ییل درس خوانده است. شاید ما کمتر او را بشناسیم اما از کلاریسا گزارشهای ماندگار زیادی به جا مانده که از سفرهای او به نقاط مختلف دنیا منتشر شده. زمانی که صدام حسین سقوط کرد او در فاکس نیوز کار میکرد. پس از آن همه حوادث مهم دو دهه گذشته خاورمیانه و آسیا را خودش شخصا پوشش داده است.
برای مثال برای پوشش خبری مرگ یاسر عرفات، سونامی اقیانوس هند، جنگهای غزه و دادگاه صدام حسین در محل حاضر شد و مقابل دوربین به طور زنده برای مخاطبان گزارش داد. سال ۲۰۰۷ به بیروت آمد و کارش برای فاکس نیوز را از آنجا ادامه داد. بعد از سال ۲۰۰۷ به روسیه رفت و خبرنگار شبکه ای بی اس شد. در جنگ اوستای جنوبی که بین ارتش گرجستان و گروهی از استقلالطلبان در گرفته بود، او در گرجستان حضور داشت.
سال ۲۰۱۱ برای پوشش زلزله و سونامی ژاپن به پکن رفت. سال ۲۰۱۸ او جایگزین سی ان ان، برای نقشی بود که تا پیش از این کریستین امانپور در این شبکه ایفا میکرد. در سال ۲۰۱۹ هم گزارشهای درخشانی از زندگی در منطقه طالبان منتشر کرد و بعد به آفریقا رفت. مثل تمام خبرنگاران آمریکایی در منطقه او با سوءظن نسبت به خودش دست و پنجه نرم میکند. نکند او یک جاسوسه سیا باشد؟اما خب پاسخی بر این ابهام وجود ندارد .
به زبانهای اسپانیایی، عربی، روسی، ایتالیایی، فرانسوی و کمی چینی مسلط است و پس از برگشت از سقوط کابل در گفتوگو با یکی از شبکههای رادیویی افسوس خورده که چرا هنگام روبهرو شدن با طالبان پشتو و دری بلد نبوده و به جای اینکه بتواند به این زبان بگوید که خبرنگار است و مجوز دارد، مدام فریاد زده: «سیان ان …سی ان ان». از این خبرنگار حوزه بینالملل یک کتاب هم به اسم «در همه جبههها: آموزش روزنامهنگاری» در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است.
«کلاریسا وارد» در روسیه
پیش از این، خانم وارد به خاطر پوشش خبری جنگ سوریه و بابت گزارشی با تیتر «سوریه بدون روتوش» که پشت صحنه زندگی شورشیان را پوشش داده بود جایزه Peabody را برده بود.
انتقادها و اتهامها
وارد به غیر از جایزه و تقدیر، با انتقادهایی هم روبهرو بوده است. مثلا همین که حجاب خودش را یک روز بعد از آمدن طالبان اینقدر تغییر داده بود، آن هم در حالی که خبرنگار الجزیره با قید کمتری در همان کشور از سقوط کابل گزارش میداد، گروهی از منتقدان را به واکنش وا داشت. آنها اعتقاد داشتند که این روش خود سی ان ان برای شکل دادن به افکار عمومی است.
از طرف دیگر سال ۲۰۲۱ انتقادهایی هم از سوی مردم و روزنامهنگاران میانمار به کلاریسا وارد شد.روزنامهنگاران محلی به او میگفتند که این خبرنگار هیچ هدفی به جز رسیدن به رتبههای بالاتر کاری ندارد زیرا به گفته آنها، کلاریسا با گزارشی جان۱۱ خانواده و اطرافیانشان را به خطر انداخت. زمانی که وارد میانمار شده بود، دو ماه از کودتای ارتش در این کشور میگذشت.
فعالان اجتماعی این کشور قبل از وارد شدن او به این کشور میگفتند که هماهنگی سی ان ان با ارتش میانمار میتواند ابزاری برای ارتش باشد تا تصویر غیرواقعی از خود و زندگی مردم نمایش دهد. سرانجام، ۱۱ نفر که در دو بازار با او مصاحبه کردند توسط ارتش دستگیر شدند و سه نفر از آنها هنوز در بازداشت به سر میبرند.خیلی از افراد به او اینطور انتقاد میکردند که با گزارشهای خود این تصویر را نشان میدهد که مردم در شرق دنیا به یک نجات بخش سفیدپوست و بلوند غربی نیاز دارند.