لیبی؛ سرزمین عجیب گمشدگان سرشناس
روزنامه هفت صبح، مهسا مژدهی | یک: ۹سال از مرگ فجیع قذافی گذشته است و هنوز لیبی در آتش جنگ میسوزد. از او به غیر از تصاویری با صورتی ماسک گونه، سخنرانیهای گوشخراش و جرائمی بیشمار، یک یادگار دیگر هم برای لیبیاییها مانده است و آن «گمشدن» است. هنوز سالیانه تعداد زیادی از مردم این کشور گم شده و هرگز پیدا نمیشوند. معروف بود که قذافی از هر کسی که خوشش نمیآمد او را غیب میکرد. فهرست کسانی که در طول سالهای فرمانروایی او بر کم تراکمترین کشور جهان گم شدهاند، طولانی است.
* دو: وقتی از گم شدن در لیبی حرف میزنیم، اغلب یاد امام موسی صدر میافتیم. او شناخته شدهترین کسی است که در دوران قذافی گم شده و تا امروز به خانه برنگشته. در شهریور سال ۱۳۵۷ امام موسی صدر وارد لیبی شد و بعد دیگر کسی او را ندید. قذافی هرگز مسئولیت گم شدن موسی صدر را نپذیرفت و تا آخر هم بر روی اینکه او از لیبی خارج شده اصرار کرد. اما روشن و واضح بود که در فاصله شش روزه ورود تا خروج امام موسی صدر، او ناپدید شده است.
تا سالها بعد برخی از زندانیان اعتقاد داشتند که صدر را در زندان دیده یا حداقل صدای او را شنیدهاند. این روایتی است که در مورد بسیاری از گمشدگان در لیبی صدق کرده و این گمان را زنده میکند که قذافی زندانیانش را برای طولانی مدت در زندانها نگه میداشته است. اما روایتهایی هم در مورد کشته شدن گمشدگان همیشه وجود داشته است.
* سه: شاید شما هم روزگاری را به یاد بیاورید که معمر قذافی در محوطه سازمان ملل چادر میزد و به هتل نمیرفت. او گاهی خودش را به ساده لوحی میزد اما تصویری که مردم لیبی از دهههای هفتاد و هشتاد میلادی از حکومت این نظامی سختگیر دارند، دهشتناک است. او رسما در سال ۱۹۷۴ در یک سخنرانی اعلام کرده بود هر کسی به تاسیس حزب سیاسی دست بزند اعدام خواهد شد.
کودتایی که در سال ۱۹۸۴ علیه قذافی اتفاق افتاده بود نهتنها سر بسیاری را بالای دار برد که بر اثر آن تعداد زیادی از میان نظامیان، روشنفکران، روزنامهنگاران، فعالان سیاسی و … ناپدید شده و هرگز پیدا نشدند. در سال ۱۹۸۸ دولت سرهنگ، تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد اما سال بعد دیگر تغییر رویه داد و به جای اینکه مخالفین را به زندان بیندازد، آنها را میدزدید. قذافی تا سالها بعد هر کسی را که به نوعی به این کودتا مرتبط میدانست در جای جای جهان پیدا میکرد و میربود.
* چهار: یکی از مشهورترین کسانی که در دهه نود میلادی در قاهره دزدیده شد، جبلا المطر بود. پسر او حالا یک نویسنده سرشناس است و همین موضوع باعث شد که داستان ربوده شدگان و سرنوشت خانوادههایشان از طبقهبندی اسرار بیرون بیاید. هشام مطر در کتاب بازگشت روایت دقیقی دارد از آنچه بر سر پدرش گذشته است.
جبلا مخالف جدی قذافی بود اما نه آنقدر تندرو که به دنبال سرنگونی دولت باشد. برای سرهنگ اما همین میزان از مخالفت هم خوشایند نبود. او به مصر گریخت و بعد در همان جا دزدیده شد. تا بیست سال بعد از گم شدن این دیپلمات پیشین و نماینده سابق دولت قذافی در سازمان ملل، هیچ کس از سرنوشت او چیزی نمیدانست. خانوادهاش در میان امید و ناامیدی دست و پا زدند و هرگاه کسی اتفاقی، از زندان طرابلس زنده بیرون آمد سراغ پدر را گرفتند.
روایتها از اینجا به بعد تفاوتی با ماجرای موسی صدر ندارد. زندانیان سابق اغلب هوش و حواس درستی ندارند. از مردی میگویند که به آنها امید میداده و صدایی شبیه جبلا مطر داشته و برخی میگویند سایه قد و قامت بلندش را تا سالها بعد از گم شدنش در زندان دیدهاند. هشام مطر، بیست و چند سال بعد به لیبی بر میگردد تا پدرش را پیدا کند اما نه اثری از خودش مییابد و نه حتی مرگ او در جایی ثبت شده است.شاید او وقتی طرابلس را ترک کرد، دیگر شایعه شیرهایی که قذافی برای خوردن مخالفان نگه میداشته یا حتی روایت عجیب نگه داشتن جسد مردگان در یخچالهایی در کاخ را آنقدرها دور از ذهن نمیدانسته است.