تکنگاری| اعصاب خردکنهای کوچکِ سرگردان
روزامه هفت صبح، آنالی اکبری | در کنار لیست خردهریزهای مسرتبخش، جا دارد لیستی از اعصاب خردکنهای سرگردان هم بنویسم. چیزهای احتمالاً کوچک و نسبتاً کمرنگی که میتوانند بسیار آزاردهنده باشند ولی چون بر اساس استانداردهای جامعه، آنقدرها مهم نیستند نمیشود با خیال راحت ازشان شکایت کرد و غر زد.
مثل وقتی که وارد مغازهای میشوی و فروشنده با لبخندی کریپی، سایه به سایه دنبالت میآید و چشم ازت برنمیدارد. یا وقتی نفر قبلی جلوی دستگاه خودپرداز، بعد از فشردن طولانیمدت دکمهها، به ناگه متوجه میشود شماره کارت اشتباه است و همیشه با کسی تماس میگیرد که گوشهایش خوب نمیشنود و باید هر جمله را ۳ الی ۵ بار تکرار کند تا بالاخره طرف اطلاعات حقیقی را لو بدهد.
یا وقتی با کسی که میل چندانی به معاشرت با او نداری در خیابان خداحافظی میکنی و تمام مراسم وداع را بهجا میآورید و از هم جدا میشوید و میفهمی او هم با تو هممسیر است. یا وقتی که در یک جلسه مهم چیزی در گلویت میپرد و تلاش میکنی با رنجی جانکاه، سرفه را در نطفه خفه کنی.
وقتی موقع خوردن غذا چیز سفتی لای دندانت گیر میکند و به هیچ ابزاری چون مسواک و نخدندان دسترسی نداری و تلاش میکنی آن را با کمک زبان و رموز خودباوری بیرون بیاوری. وقتی موبایلت را به شارژ میزنی، مدتها ازش دور میشوی و وقتی برمیگردی با تصویر دلخراش شارژ ۱درصد روبهرو میشوی و میفهمی شارژر خوب، شارژری است که به برق وصل باشد!
اساماسهای تبلیغاتی، رهگذرهایی که سرعتشان با سرعت تو یکی است و نمیشود در پیادهرو ازشان سبقت گرفت، بودن در صف انتظار تلفنی، رانندههایی که بین خطوط نمیرانند، دیدن نتیجه حضور یک دستمال کاغذی توی ماشین لباسشویی که حالا تکثیر شده و همه لباسها را گرفتار کرده، خرابکاری کشآمده پرنده روی شیشه ماشین.
قیمت در دایرکت، فهمیدن اینکه چیزی که تازه به قیمت بالایی خریده بودی حالا در حراج آف خورده، تاخیر هواپیما، بریدن انگشت با کاغذ، وقتی به دستشویی میروی و میفهمی موبایلت را جا گذاشتهای و حالا نمیدانی با زندگیات چهکار کنی، تمام شدن آخرین فصل سریال محبوب، سایتهایی که ازت میخواهند در آنها عضو شوی، گم شدن کنترل تلویزیون.
لبپر شدن بشقاب، صدای زنگ موبایل، جا نشدن وسایل در چمدان موقع بازگشت از سفر به خانه، پیدا نکردنِ سرِ چسب نواری، تبلیغاتی که نمیشود ردشان کرد، پیغام آپدیت تازه، آدمهایی که هنوز فینگلیش تایپ میکنند، پاره شدن دستمال کاغذی موقع بیرون کشیدن، باز نشدن بسته از جایی که نوشته «از اینجا باز کنید»، آدمهای قد بلندِ کلاهدارِ معلق در سالن سینما.
پیچ یا مهرهای که گم میشود، آستینِ خیس، پیامهای تبریک و شادباشِ برای همه فوروارد شده، با سروصدا و شلخته غذا خوردن، دائماً حرف زدن از احساسات خود، چسبیدن به دیگران توی صف، آدمهایی که همیشه و همهجا دیر میرسند، آدمهایی که میخواهند با سوالات پیدرپی در کوتاهترین زمان سر از زندگیات درآورند و صدها چیز دیگر. شما هم این لیست را ادامه دهید.