کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۰۱۶۰
تاریخ خبر:

‌صدسال، صد‌قصه دیگر| مجازات مرد خودشیفته

روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در آغاز دهه پنجاه شمسی،‌ همه فاکتورها به نفع محمدرضا بود. جهانی هموار و راهوار و بدون رقیب. هویدا نخست وزیر بود، اقبال رئیس شرکت نفت، علم وزیر دربار، نصیری و پرویز ثابتی در راس ساواک، هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد، خاتم فرمانده نیروی هوایی (به عنوان سوگلی ارتش)، زاهدی سفیر ایران درآمریکا و اشرف هم که کنار دست. به این‌ها دولو و ایادی را هم اضافه کنید. فرح هم دارو دسته خودرا راه انداخته بود و در حوزه مسائل فرهنگی و روشنفکرها و سمینارها و همایش‌ها و جشنواره‌ها، سرش گرم بود. با رضا قطبی و فریدون جوادیان و لیلی امیرارجمند و سید حسین نصر.

در آمریکا هم جمهوریخواهان سر کار بودند و نیکسون و کیسینجر پشتیبان بی‌قید و شرط پهلوی‌ها محسوب می‌شدند. سیستم مستبد شرقی با تمام وجود در حال فعالیت بود.ساواک سیستم سرکوبش را با تمام ظرفیت به کار انداخته بود و صداهای مخالف چاره‌ای جز پناه بردن به گروه‌های مسلح چریکی نداشتند.(مجاهدین و فداییان با سیستم آماتوری جنگ‌های چریکی‌شان هدف‌هایی سهل‌الهضم برای ارضای خوی درندگی ساواک بودند) با کنار گذاشتن عالیخانی نظارت‌های قبلی در عرصه اقتصاد کمرنگ شده بود و رانت حاصل از واردات به اقتصاد کشور فشار می‌آورد اما هنوز دستاوردهای اقتصاد دهه چهل درعرصه تولید آن حدی بود که این فشار را تاب بیاورد.

هنوز تولید خودرو و تلویزیون و یخچال با شتابی منظم در حال افزایش بود. اما هژبر یزدانی و حبیب ثابت و القانیان و محمدعلی خرم مستقیم به دربار وصل شده بودند و ایادی و منصور روحانی و شمس و اشرف، این اتصالات ویرانگر را برقرار می‌کردند. اقتصاددانان تیزبین دورنمای فاجعه بار این حرکت را می‌دیدند. دو شوک نفتی پیاپی در سال ۱۳۵۰ و ۱۳۵۲ نفت را از یک و نیم دلار به ۱۲ دلار رساند. محمدرضا در توهم تبدیل به قدرت بزرگ جهانی حتی مدت کوتاهی مقابل کمپانی‌های آمریکایی نیز شلتاق کرد.

قدرت خرید ایران در بازارهای جهانی به شدت افزایش یافت و رشد ناگهانی پروژه‌های عمرانی در تهران موجب مهاجرت گسترده به پایتخت شد. محمدرضا حالا ابایی نداشت که خود را نظر کرده خداوند بنامد و موفقیت‌های اقتصادی دهه چهل و ثروت بادآورده نفتی دهه پنجاه را به اسم خودش بنویسد. جنون موفقیت و ایده صنعتی شدن و ژاپنی شدن محمدرضا را تسخیر کرده بود. با شتابی ویرانگر و تکیه بیش از حد به تکنولوژی و نیروی کار و مشاوران و مستشاران آمریکایی و فرانسوی‌. سلطان خودکامه شرقی خودرا در مقامی ماورایی می‌دید پس به همه مردم دستور داد در یک حزب جمع شوند و تاریخ هجری شمسی را در حرکتی مالیخولیایی و مضحک به تاریخ موهوم پادشاهی تغییر داد. اما این همه داستان نبود.

سرنوشت به تدریج به محمدرضا نشان داد که چه برگ‌های غیرمنتظره‌ای در آستین دارد و همچنان خود پسندها بدترین پاسخ را از تقدیر دریافت می‌کنند. ماجرای واترگیت نیکسون را از کاخ سفید دور کرد و در سال ۱۳۵۵ جیمی کارتر دموکرات، فورد جمهوریخواه را شکست داد. مشاور کارتر یک لهستانی‌الاصل مهاجر به اسم برژینسکی است که همه اتفاقات دنیا را در هراس استخوان‌سوزش از کمونیسم معنا و تحلیل می‌کند( حتی به قیمت کاهش پشتیبانی از یک سلطان مستبد و سرسپرده شرقی)

نشانه‌های سرطان در سال ۱۳۵۳ در وجود محمدرضا کشف شد. قیمت نفت در سال ۱۳۵۵ سیر نزولی در پیش گرفت.رکود ناگهانی در بخش مسکن در سال ۱۳۵۵،ده‌ها هزار کارگر فصلی بیکار مهاجر را روی دست پایتخت گذاشت. بعداز قریب به یک دهه، مردم تورم و گرانی را به شکل قابل توجهی احساس کردند. رشد نامتوازن اقتصادی و عدم نظارت و مدیریت درست موجب خاموشی‌های گسترده برق در سال‌های ۵۵ و ۵۶ شد. تابستان ۵۶ مردم تهران گاه روزی شش ساعت از برق محروم بودند.اجاره بها به عنوان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های رفاه به شکلی باورنکردنی و طاقت فرسا افزایش یافته بود. توزیع ثروت اندوخته شده این سال‌ها‌، توازن طبقاتی کلاسیک ایران را برهم زد و شکاف طبقاتی شدیدتری را به وجود آورده بود.

در سال ۱۳۵۵سهم چهل درصد از مردم ایران از کل ثروت توزیع شده تنها هفت درصد بود. فقر و اختلاف طبقاتی در کنار نوعی بی‌قیدی فرهنگی در حوزه سینما و موسیقی و تفریحات، رشد عجیب بزهکاری‌های اجتماعی را به ارمغان آورده بود. تجاوز و زورگیری و سرقت‌های خشونت‌آمیز. محمدرضا در کمتر از یک‌سال به یک بازنده بدل شده بود. اعتمادطبقه متوسط به کارآمدی دولت از بین رفته بود. در همین دوران است که اسدالله علم مغلوب سرطان می‌شود‌، اقبال سکته می‌کند و می‌میرد.

ساواک با فشار دولت جدید آمریکا (که می‌ترسید شرایط دیکتاتوری مطلق مثل فرمول آمریکای جنوبی به ظهور نهضت‌های کمونیستی بیانجامد) بخش بزرگی از محکومین امنیتی را آزاد می‌کند ( در تابستان ۵۶ ) و محمدرضا گرفتار در همان هراسی که زمانی به قدرت رسیدن کندی در وجودش ایجاد کرده بود، نصیری و ثابتی را از ساواک کنار می‌زند و مثل همان دوران برای تطبیق خود با شرایط تازه،هویدا را برکنار و به آموزگار متصل می‌شود. همانطور که در دهه چهل به علم و منصور آویزان شده بود.

و در تمام این سال‌ها سرسخت‌ترین و قوی‌ترین مخالفش در نجف با اراده‌ای بی‌خلل و با اعتماد به سرنوشت و با طمانینه، انتظار بروز نشانه‌های تزلزل محمدرضا را می‌کشید. محمدرضا که نمی‌دانست سرنوشت چه برای او تدارک دیده است. برای مجازات یک سلطان خودشیفته شرقی. در پاییز و زمستان ۱۳۵۶ ماجرا کلید خورد. درگذشت مصطفی خمینی و برقراری مجالس عزا در تهران و قم و سخنرانی‌های تند خطبای مذهبی.

محمدرضا اما در واکنش مردد بود. تا اینکه کارتر به تهران آمد و به محمدرضا قوت قلب داد و محمدرضا تنها در فاصله چندروز بزرگ‌ترین اشتباه عمرش را کرد. چاپ مقاله‌ای توهین آمیز نسبت به آیت‌الله خمینی که در صفحه میانی روزنامه اطلاعات در صفحه ۷ منتشر شد…و محمدرضا نمی‌دانست که اشتباهات اقتصادی و فرهنگی او در سال‌های ۵۳ تا ۵۶ ایران را به یک بشکه باروت بدل ساخته است. این بار طبقه متوسط و طبقات فرودست، معترضین مذهبی را تنها نگذاشتند….بقیه داستان را می‌دانید.

کدخبر: ۴۱۰۱۶۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
  • _user_1598539882

    این چیزایی که شما نوشته بودی راجع‌به بیک اری و تورم و خاموشی های طولانی و سرکوب م ردم مطمئنی دهه پنجاه بوده؟