اسپری آب سرد برای فرار از گرمای جهنمی
روزنامه هفت صبح، اشکان عقیلیپور | آقا بدبخت شدم رفت پی کارش…«گرما» هم به گرونیها و کرونا و دیگرخوشیها و لذایذ زندگی من اضافه شد.بنده به مجرد اینکه از محدوده تحتِ پوشش باد کولر میام کنار، دیگه تضمینی وجود نداره که سالم و زنده برگردم. نور خورشید بیشتر از ۵ دقیقه بهم بخوره، کلهم مثل زودپزسوت میکشه… یعنی گرمایی بودنم در حدِ انفجاره. به همین خاطر، کل برنامه زندگیم رو بر اساس حرکت خورشید خانم قرار میدهم. به این صورت که در هنگام رفتوآمدهام حتی المقدور،ایشون رو کمتر زیارت کنم.
ولی امروز مجبور شدم به خاطرِ یک کار اداری،کله ظهر از این سر شهر برم اون سر شهر. مثلِ سربازی که میخواد بره خط مقدم جبهه، خودمو آماده کردم. هر چی دستورالعمل برای مقابله با گرما بود به کار بستم. لباسِ روشن، نوشیدنِ مایعات، همراه داشتنِ یک بطریِ آب همراه با لیموترش و …خلاصه، آماده کارزار شدم. ماسک و دستکش و ادوات ضد عفونی هم که جای خود. خلاصه که ظاهر غریبی داشتم.
البته خدای نکرده فکر نکنین میخواستم پیاده برمها. خیر. به هیچ وجه… تاکسی اینترنتی گرفتم. اونم به شرطِ کولر.این تجهیزات، صرفا برای حضور در داخل ماشینِ کولردار بود.
ماشین که رسید، جاگیر نشده غر زدن رو شروع کردم:«وای چه گرمه… وای چه گرمه…» راننده که آقای بسیار محترم و مودبی بود و سِنی هم ازشون گذشته بود، با سر تایید کرد و راه افتاد. هنوز به سرِ کوچه نرسیده بودیم که جرعه اولِ معجون آب و لیمو رو، سر کشیدم و شروع کردم :- « وای هلاک شدم… کم با گرما مشکل داشتیم، این ماسک هم چسبیده به صورتم، دارم خفه میشم…»خودمو باد میزدم و نِق میزدم و این بنده خدا هم فقط تایید میکرد.
به ترافیک که خوردیم، گیر دادم به راننده محترم :- «آخه من نمیفهمم، این همه آدم تو خیابون چیکار میکنن؟… مگه کرونا نیست؟ مگه گرم نیست؟» / «چه عرض کنم…» / «نه دیگه… گرمه، والا گرمه… بلا گرمه… ولله کرونا هست…» وسطِ ضجه و مویههایِ من، موبایلش زنگ زد:
-« بله؟… بله خودمم… چی هست؟…خب… خب… خب… گرما زده شده…با آب سرد، اسپری کنین رو بدنش خوب میشه…. خب… خب… خب… نه ایشالا که نمیمیره….آبِ سرد اسپری کنین…نه ایشالا…خدانگهدار.»
تماسش قطع نشده بود که گردن کشیدم تو صورتش: -«کسی طوریش شده؟» / « نه قربان…» / « پس چی؟» / « چی؟ » / « این تلفنه…» / «خب؟» / «کسی طوریش شده؟ » / «نه» / «وای …تو این گرما، چقدر انرژی میگیرین از من … کی داشت میمرد که فرمودین اسپریِ آب سرد کنه ؟» / «قناری. گرما زده شده بود…» / «خب؟» / «همین…گفتم اسپریِ آب سرد کنن» / «خب؟»/ «همین دیگه» / « شما در مورد پرندهها تخصص دارین؟ » / «بله..من پرنده فروش بودم» / « اگر زیر لفظی نمیخوای، اسپری آب سرد چیه؟…» / «آب سرد رو با این آبپاشهایِ آرایشگاهها، میزنن تو صورت و بدن پرنده، خوب میشه…» چه با حال…یه دونه از اینا باید گیر بیارم…
-« یه زحمت بکش، تو مسیر یه دونه از این آبپاشها هم بخریم…» / «آخه وسطِ اتوبان آبپاشِ آرایشگاه از کجا بیاریم؟…» خلاصه…اینقدر نق زدم و وِزوِز کردم درِ گوش راننده بدبخت که تو مسیرِ برگشت، از یک مغازه لوازم باغبانی،یه آبپاش گیر آورد که فقط دهنِ منو ببنده… پام که رسید خونه، خوابیدم زیرِ کولر و مثلِ چمنِ پارک،خودمو آبپاشی کردم.
آقا این کشف جدید، بسیار کِیف میده…بسیار… حتما امتحان کنید. فقط در جریان باشید که این حرکتِ آبپاشی زیر کولر، منجر به استخوان درد و گرفتگی عضلانی و سرماخوردگی و آبریزش بینی و چشم و گلو درد و گوش درد و ….میشه که بسیار شبیه علائم کروناست. ولی اصلا مهم نیست… خودش خوب میشه ایشالا… فقط بگذره این سه ماه جهنمی…