داستان سیدحسین نصر؛ آشوبگر محافظهکار
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در فضای دو قطبی میان انقلابیون مذهبی با حکومت شاه، نقش سیدحسین نصر یک آشوبگر به تمام معناست.کلمه آشوبگر به اشتباهتان نیاندازد.از مردی محافظهکار حرف میزنیم که به شکلی افراطی مخالف هرگونه تنش و اصلاح و انقلاب است.اما حرکتش در میان دو جبهه دربار و انقلاب به شکلی بوده که خطوط سیاه و سفید را برهم میزند و مناقشات و دردسرهای متعددی برای تاریخ نگاران میآفریند.
حتی والدینش هم این جمع اضداد را داشتند.نسب مادریاش به شیخ فضلالله نوری میرسید (مادرش نوه شیخ فضلالله نوری بود) و پدرش یک فراماسونر مشهور و طبیب و سخنور معتمد رضاشاه. عموها و عموزادهها و پسرعمهها همه در کار سیاست و تجارت و هنر.حتی تا یک قدمی نخستوزیری.پسرخاله مادرش هم نورالدین کیانوری رئیس حزب توده!
از آنسو ۱۴سال در آمریکا تحصیل میکند.از ۱۲ تا ۲۶سالگی و مدرکهای تحصیلیاش را از امایتی و هاروارد میگیرد ولی وقتی از زادگاه کاپیتالیسم به ایران باز میگردد تبدیل میشود به مدافع سرسخت بازگشت به سنتها و ارزشهای فردی اسلامی!مخالف هرگونه جنبش اصلاحی و همگامی اسلام با جریانات روز و منتقد بزرگ فرهنگ غرب! آنقدر که برخی معتقدند آل احمد غربزدگی را هنگام استفاده از فرصت مطالعاتی در آمریکا به کمک حسین نصر تدوین کرده است و آرای نصر در این کتاب وجود دارد.
نصر در بازگشت به ایران آنقدر تشنه معارف اسلامی است که شاگرد آیتالله عصار میشود و رفیعی قزوینی و ۲۰سال در محضر علامه طباطبایی شاگردی میکند.در جلساتی که آیتالله مطهری (که ۱۴سال از نصر بزرگتر بود)،مناقبی،ذوالمجد طباطبایی،هانری کربن و گاه داریوش شایگان در آنها شرکت داشتند.
(یادمان باشد که از شاگردان مشهور علامه باید به آیتالله مصباح یزدی و آیتالله جوادی آملی نیز اشاره کرد) با تلاش او کرسیهای الهیات و مطالعات اسلامی در دانشگاهها پا میگیرند.علاقهاش به وجوه درونی دین موجب میشود از یکسو شارح اسفار اربعه و گلشن راز و شرح منظومه شود و از سوی دیگر در فرقههای نیمه مخفی تصوف در اروپا که برگرفته از صوفیگری آفریقای شمالی بوده به مدارج بسیار بالا دست پیدا کند.
و از همه عجیبتر اینکه مدافع بزرگ الهیات سنتی مورد توجه دربار قرار میگیرد.بیشتر به خاطر مدارک تحصیلیاش درآمریکا و همینطور تعلقش به یک خانواده متنفذ قدیمی.در بسیاری از مسائل فرهنگی به مشاور فرح و محمدرضا بدل میشود و با نفوذش نوعی جریان فرهنگی بومی- اسلامی و البته با تهمایههای اشرافی را در کشور شکل میدهد که تاثیرش را در معماریهای ابتدای دهه۵۰، طراحی لباسهای ملی و پروبال دادن به طب سنتی و رونق موسیقی عرفانی میتوان جستوجو کرد. او اینگونه به موقعیت متناقضی دست یافته بود،یعنی همنشین مطهری و علامه طباطبایی و معتمد محمدرضا و فرح!
او که در آمریکا در دو ترم بهاره دستیار هنری کیسینجر مشهور بود (در دهه ۵۰میلادی) در دهه۴۰ شمسی و در دانشگاه تهران غلامعلی حداد عادل را دستیار خود میکند. هم او بود که دکتر بهشتی را برای مشاوره اصلاح کتب دینی دبیرستانها به فرخ پارسا وزیر وقت آموزش و پرورش معرفی کرد.مخالفت او با مظاهر غرب و لیبرالیسم و نوای بازگشت به سنتها او را نزد اندیشمندان اسلامی عزیز میکند اما نصر همزمان با گرایشات انقلابی اسلامی نیز نمیتواند کنار بیاید.یک وجه دیگر از مدرنیته اسلامی.برای همین به بزرگترین منتقد علی شریعتی بدل میشود که اندیشههای چپگرایانه را به داخل قرائتش از اسلام آورده بود.به همین دلایل دکتر سروش را نیز تخطئه میکرد چون در قرائتش از اسلام نوعی نسبیگرایی لیبرالیستی میدید.حتی اندیشههای فردید را هم به خاطر وجود هستههای آتشفشانی مردود میشمارد و تحقیر میکرد.
او که همنشین مرتضی مطهری بود و استاد تحسین شده و مراد حدادعادل و اعوانی و دینانی، در تابستان ۵۷ رئیس دفتر فرح شد و به سقف حرکات آشوبگرانهاش رسید.این یعنی نفس به نفس با دربار.آنقدر نزدیک که به همنشین فرح تبدیل میشود و همراه او به عراق میرود تا با آیتالله خویی دیدار کند و نطق عذرخواهی محمدرضا در آبان ۵۷ با مشورت او نوشته میشود.آنقدر معتمد که در سالهای پس از انقلاب تا مدتی معلم خصوصی فرزندان پهلوی میشود و نقش مهم در ورود علیرضا پهلوی به رشتههای شرقشناسی در دانشگاه بوستون داشته است.
برای همین نقشآفرینی آشوبگرایانهاش است که در یک دهه اخیر تلاشهایی در اردوگاه اصولگرایان شکل گرفته که داستان نصر را مخدوش کنند و او را دروغگو بنامند و رابطهاش با دکتر مطهری و علامه طباطبایی را کم اهمیت جلوه دهند و کتابهایی هم در این مورد نوشتهاند.او حالا در آستانه ۹۰سالگی همچون ابراهیم گلستان به یکی از اهداف مورد علاقه ژورنالیستهای جوان ایرانی برای مصاحبه و رمزگشایی از قرن گذشته حیات سیاسی و فرهنگی ایران بدل شده است.