وقتی ماریا گابریلا به محمدرضا پهلوی گفت نه!
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سال ۱۳۳۸ شده. محمدرضا ۴۰ ساله است و دو ازدواج ناموفق داشته و بدون ولیعهد است. برادر تنیاش هم در سانحه هوایی درگذشته و برادران ناتنیاش نیمنگاهی به سلطنت دارند. پسران میرپنج سوادکوهی و میراث ناگهانی! یک روایت وجود دارد که محمدرضا را دلباخته یک شاهزادهخانم ایتالیایی نشان میدهد.
ماریا گابریلا، دختر پادشاه سابق ایتالیا. قرارومدارها هم گذاشته میشود، اما از قرار پریسیما زند، همسر عبدالرضا، برادر ناتنی محمدرضا، ماریا را از هیولای اشرف میترساند و ماریا پشیمان میشود. البته واتیکان هم بهشدت مخالف این ازدواج بود. اینجاست که پای فرح دیبا به ماجرا باز میشود. مادر فرح اینگونه داستان را گفته است: «فرح که در آخرین سال تحصیلش در فرانسه برای ازدواج با کریم پاشابهادری آماده میشده، برای تمدید اسناد مربوط به ویزا و حواله ارزی تحصیلی آخرین سال تحصیلش در فرانسه، به تهران مراجعه کرده و به وزارت خارجه میرود، اما وزارت خارجه از تمدید اسناد مربوط به وی خودداری کرده و به او اطلاع میدهند که نامش در لیست مخالفان فعال اعلیحضرت شاه قرار دارد.»
فرح با ناراحتی نزد داییاش رفته و جریان را برای او تعریف میکند. محمدعلی قطبی برای حل مشکل فرح تلفنی با احمدعلی ابتهاج (برادر ابوالحسن ابتهاج، رئیس سازمان برنامه و بودجه) صحبت میکند و ابتهاج به او قول میدهد که شخصا با اردشیر زاهدی که آنموقع رئیس امور دانشجویان ایرانی مقیم خارج بود، تماس بگیرد. … از وزارت خارجه تماس گرفتند و گفتند که شخص آقای مدیرکل (اردشیر زاهدی) میخواهند دوشیزه فرح دیبا را ببینند.
فردای آن روز فرح به اتفاق مادر و داییاش به محل وزارتخانه میرود. محمدعلی قطبی برای جلوگیری از بازداشت احتمالی فرح، سند منزل مسکونیاش را هم به همراه میبرد تا در صورت نیاز به وثیقه، آن را گرو بگذارد، ولی ماجرا بهگونهای دیگر رقم خورد. … فرح ماجرا را اینگونه ادامه میدهد که زاهدی به او گفته که همسرش؛ یعنی شهناز پهلوی میخواهد او را ملاقات کند.
ادامه ماجرا اینگونه است که گویی تنها دختر محمدرضا، فرح را برای پدرش خواستگاری میکند! شهناز دختری ۱۹ ساله است و از فرح کوچکتر. خود اردشیر زاهدی ماجرا را اینگونه نقل کرده: «یک روز در محل دفتر کار موقت خود در وزارت خارجه نشسته بودم که سکرترم اطلاع داد یک دانشجوی مقیم فرانسه تقاضای دیدار با شما را دارد.
ضمن صحبتهایمان متوجه شدم که دوشیزه فرح دیبا برای دیدار با افراد خانوادهاش به ایران آمده، ولی در فرودگاه مأموران شهربانی گذرنامه او را اخذ کردهاند. من از ایشان سؤالاتی کردم و متوجه شدم ایشان در زمان دانشجویی در پاریس، به واسطه همکلاس بودن با چند دانشجوی چپگرا و چند دانشجوی عضو سازمان دانشجویی حزب توده و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، مورد سوءظن مقامات اطلاعاتی سفارت ایران در پاریس قرار گرفته و نام او را در لیست دانشجویان مخالف رژیم به تهران فرستادهاند.»
اردشیر زاهدی ادامه میدهد: «این دختر سیهموی و لاغراندام و تا حدودی سیهچرده (سبزه) است و شاهنشاه که قبلا همسری به زیبایی ملکه ثریا داشتهاند، حالا چطور ممکن است که این دختر را که به نظر میرسد از خانوادهای معمولی هم باشد بپسندد؟» روایت حسین فردوست از این هم گزندهتر است: «چنین دختری (منظور فرح است) نمیتوانست مورد پسند هیچ مردی باشد، برای درک این ادعا کافی است به آلبوم آن دوران فرح مراجعه شود!»
اشرف واسطه آشنایی شاه و فرح را اسفندیار دیبا، دندانپزشک مخصوص دربار ذکر کرده و مینویسد: اسفندیار دیبا به اردشیر زاهدی میگوید که خواهرزاده بسیار زیبا و دوستداشتنی دارد که اسمش فرح است و میتواند همسر خوبی برای شاه بشود!
بههرحال فرح به مهمانی ویلای حصارک میرود. در آن مهمانی چه گذشت اطلاعی در دست نیست. شایعات زیادی وجود دارد و پای رقابت محمدرضا و دامادش را وسط میکشند، اما هرچه هست، این ماجرا به آبان ۱۳۳۸ مربوط میشود. در آذر همین سال فرح دیبا به عقد محمدرضا درمیآید، درحالیکه ۲۰ سال از او کوچکتر است.
راستی در مورد دو قهرمان دیگر این داستان هم حرف بزنیم. ماریا گابریلا که قرار بود ملکه ایران شود، بعدها با یک شاهزاده رومانیاییالاصل ازدواج میکند و از او یک فرزند هم دارد. او درحالحاضر ۸۰ ساله و مقیم سوئیس است. اما کریم پاشابهادری که خواستگار و نامزد فرح دیبا بود، در سال ۴۳ رئیس دفتر حسنعلی منصور شد و بعد معاون هویدا. در دورهای هم رئیس دفتر فرح بود و دورهای کوتاه هم وزیر جهانگردی بود. او درحالحاضر و در ۹۴ سالگی به همراه همسرش، شهلا وهابزاده در موناکو زندگی میکند.