داستان ژرژر آقابکف؛ جاسوسی که از شمال آمد
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | در قسمتهای قبل خواندیم که نفوذ یا مقابله با نفوذ روسیه شوروی از دغدغههای رضا شاه بود. تیمورتاش به خاطر یا به اتهام همکاری با شوروی اعدام شد و آیرم به خاطر کینهاش به دولت شوروی از پلههای ترقی بالا رفت. رضاخان میرپنج وقتی در اسفند ۱۲۹۹ کودتا کرد در دولت شمالی هرج و مرج حاکم بود. روسها درگیر جنگهای داخلی میان کمونیستها و ارتش سفید سلطنتطلب بودند.
سفیدها از سوی انگلیس حمایت میشدند. بازتاب این هرج و مرج در روسیه را در قضایای نهضت جنگل هم میتوانستید ببینید یا در ماجرای بریگاد قزاق و کلنل لیاخوف. وقتی رضاخان در اردیبهشت ۱۳۰۵ تاجگذاری کرد در روسیه آرامش برپا شده بود. حکومت استالین به شکل کامل مستقر شده بود و رقبای هم حزبی و برانداز یکبهیک از بازی خارج شده بودند. استالین حالا با آرامش بیشتر به همسایه جنوبی خود نگاه میکرد و اینگونه شد که کمکم پای جاسوسهای روسی به ایران باز شد.
ژرژر آقابکف مهمترین جاسوسی بود که بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۷ در ایران به سر میبرد. یک ارمنی اهل عشق آباد که به سازمان پلیس مخفی شوروی یعنی چکا پیوسته بود. مشهور است که در غائله استقلالطلبی بخارا از شوروی او کسی بود که تیر خلاص را به سر انور پاشا ژنرال یاغی عثمانی شلیک کرد. او از سال ۱۳۰۴ به عنوان وابسته بازرگانی شوروی در ایران شروع به سازماندهی شبکه جاسوسان روسی در ایران کرد.
اولین مأموریت او در ایران رفتن به مشهد و سر و سامان دادن به شبکه جاسوسی روسها در خراسان است. آقابکف در خاطراتش میگوید: «تنها در ایالت خراسان، حدود ۵٠ مأمور مخفی داشتیم و چنان بر اوضاع مسلط بودیم که از یک نامه یا یادداشت معمولی دولت ایران گرفته تا مهمترین اسناد سیاسی کنسولگری انگلیس در بدو ورود یا هنگام خروج از این ایالت محال بود از نظر ما مخفی بماند.»
ممنوع کردن واردات محصولات ایرانی بهخصوص پنبه از سوی دولت شوروی فشار اقتصادی و روانی شدیدی بر تجار ایرانی وارد ساخت. آقابکف با جاسوسی در تلگرامها و مذاکرات دولتمردان ایرانی موجب شد تا روسها در این تنش همیشه دست بالا را داشته باشند و در معاهده سال ۱۳۰۶ امتیازات فراوانی را از ایران به دست بیاورند.
در این میان منشی مخصوص استالین یعنی باژانوف در یک تعقیب و گریز طولانی به ایران آمد و خودش را به شهربانی مشهد تسلیم کرد. آقابکف تیمی را تشکیل داد تا باژانوف را قبل از فرار به سمت اروپا ترور کند. سه اقدام آقابکف ناموفق بود و در نهایت با تحویل داده شدن باژانوف به انگلیسیها او از مرز پاکستان خارج شد و بعدها سر از فرانسه درآورد/ آقابکف در ششم مه ۱۹۲۸/۱۳۰۷، با پایان یافتن مدت مأموریتش تهران را به مقصد مسکو ترک کرد.
او وضع سازمان متبوعش را در ایران اینگونه توصیف کرد: «در حال حاضر تشکیلات سرویس مخفی گ.پ.ئو درایران به حدی تکامل یافته که میتواند در صورت قطع روابط سیاسی یا وقوع جنگ بین دو کشور مانند یک سازمان رسمی به ما خدمت کند. هماکنون ایران برای ما مرکز جاسوسی هندوستان و عراق نیز میباشد و همانگونه که برلین مرکز گ.پ.ئو در اروپاست، تهران نیز مرکز گ.پ.ئو در غرب آسیا شمرده میشود و تهران برای ما حکم برلین ثانی است».
آقابکف به استانبول رفت و آنجا در حین ماموریت عاشق یک دختر تایپیست انگلیسی به نام ایزابل شد و برای رسیدن به وصال او تمام سوابق سیاسی و ایدئولوژیک خودرا بر باد داد و هویتاش افشا کرد و به بروکسل و پاریس رفت و خاطراتش را در روزنامه لوماتن چاپ کرد. اما با ملاحظاتی برای لو نرفتن سرشاخهها. پلیس ایران به شدت به ماجرا واکنش نشان داد و به دنبال کشف جاسوسهای این شبکه برآمد.
حتی انتصاب آیرم سنگدل به ریاست پلیس از تبعات این ماجرا بود. بالاخره در پاییز سال ۱۳۰۹ خورشیدی پلیس ایران شبکهای بزرگ از جاسوسان شوروی را در ایران کشف کرد. ابعاد و وسعت این شبکه جاسوسی آنچنان وسیع بود که هیات حاکمه ایران را در بهت و حیرت فرو برد. اغلب اعضای این شبکه را کارمندان وزارتخانههای ایران اعم از وزارت پست، خارجه، جنگ و دیگر ادارات دولتی تشکیل میدادند. حتی افراد سرشناس و مهمی همچون تیمورتاش وزیر دربار در مظان اتهام عضویت در این شبکه قرار گرفتند.
آقابکف در نهایت از ایزابل جدا شد و در دهه۳۰ و در دوران جنگ اسپانیا به شبکه انتقال آثار هنری اسپانیا به شوروی پیوست و خوب هم پول در میآورد اما در نهایت در یکی از همین عملیات در کوهستانهای پیرنه به دست یکی از ماموران روسی به شکل فجیعی به قتل رسید و مثله شد.