داستان آغاز جنگ هشت ساله؛ آه ای خرمشهر عزیز
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | سال ۵۹ قرار بود همه شگفتیهای سالهای ۵۷ و ۵۸ را کمرنگ کند از بس که در آن اتفاقات حیرت انگیز و سرنوشت ساز رخ داد. دو تهدید نظامی را نظام با الطاف غیبی پشت سر گذاشت. یکی مداخله ۱۵۰ کماندوی آمریکایی برای نجات گروگانها و دیگری طرح کودتای نوژه. این دو اتفاق نشان داد که به لحاظ نظامی تمرکز و تسلط کافی در کشور وجود ندارد. بهخصوص در ماجرای کودتای نوژه که دستاندرکار بودن بخشی از ارتش نظام را غافلگیر ساخته بود.
این اتفاقات کافی بود تا صدام حسین قرمب قرمب تهدیدات خودرا شروع کند. صدام از سال ۱۹۷۹ با حذف حسنالبکر دایی خود به ریاست جمهوری عراق رسیده بود و با گسترش مبالغه آمیز کیش شخصیت خود تصویری مابین جمال عبدالناصر و ژوزف استالین برای خود خلق کرده بود. او از سال ۱۳۵۷ به خاطر جمعیت عظیم شیعیان در عراق (بیش از ۵۰درصد کل جمعیت ) نگران ایجاد حکومت شیعی در ایران بود و در ملاقاتی که با فرح در پاییز ۵۷ در بغداد داشت خواهان شدت عمل بیشتر حکومت پهلوی در مقابل معترضین شده بود.
از تابستان ۵۹ بود که به نظر میرسید صدام حسین با گرفتن چراغ سبز از قدرتهای منطقهای میخواهد با استفاده از آشفتگیهای حاکم بر ایران و بدنه تضعیف شده ارتش شکست سنگینی بر کشور ما وارد سازد. ایران به خاطر تسخیر سفارت آمریکا رابطه بسیار بدی با آمریکا داشت و به خاطر موضعگیری علیه مداخله نظامی شوروی در افغانستان رابطه نسبتا سردی با همسایه شمالی خود پیدا کرده بود که نشانهاش تحریم المپیک مسکو بود.
ماشین نظامی عراق با تکیه بر افزایش سرسامآور درآمد نفتی و خریدهای پیاپی سلاح از روسیه و سپس فرانسه به خوبی تجهیز شده بود. در این میان بیش از ۳۰میلیارد دلار کمک مالی از سوی عربستان،کویت،مصر، امارات و قطر در اختیار صدام قرار گرفته بود. در این دوگانه حتی یاسرعرفات هم باچرخشی حیرت انگیز به حامی صدام حسین بدل شده بود.
ایران در آن دوران تنهاترین سرزمین دنیا بود. ماجرا از آنجا بیشتر حاد شد که دولت موقت یک سال قبل با یک تصمیم نابخردانه خرید چندین فروند هواپیمای اف شانزده (و به روایتی اف چهارده ) را لغو کرده بود (به این بهانه که هزینه نگهداری آنها بسیار بالا و تکنولوژیشان بسیار پیچیده و در نتیجه نیازمند حضور دهها مستشار آمریکایی خواهیم بود) و از طرفی مدت خدمت سربازی با تمهید وزیر دفاع وقت دولت بازرگان یعنی دریاسالار مدنی از دوسال به یکسال کاهش یافته بود.
در فروردین ۱۳۵۹ رژیم عراق محدودیتها علیه شیعیان را افزایش داد و در ۱۹ فروردین همین سال آیت الله باقر صدر را به شهادت رساند. این اتفاق با واکنش شدید آیتالله خمینی در تهران روبهرو شد. صدام حسین پس از دو ماه پر از تجاوز به خاک ایران (و ضمیمه کردن عین خوش و میمک) روز ۲۶ شهریور قطعنامه الجزایر را جلوی دوربینهای تلویزیونی پاره کرد اما سه روز قبل با حمله موشکی به اتومبیل حامل بنی صدر و رجایی و سرلشکر فلاحی که برای بازدید از خطوط مرزی به منطقه آمده بودند،خط و نشان عمیقی برای ایران کشیده بود.
البته هر سه نفر به شکل معجزهآسایی از این سوءقصد جان سالم به در میبرند. متعاقب این اتفاق به لشکرهای ارتش آمادهباش داده میشود اما به خاطر جو بدبینی بهخصوص پس از ماجرای کودتای نوژه انتقال نیروها و لشکرهای نظامی از پادگانها به مرزهای غرب و جنوب با وقفه و احتیاط و ملاحظات دست و پاگیر فراوانی انجام میشود. در فقدان حضور نیروهای رزمی در مرزها ، عراق در ۳۱شهریور با حمله همه جانبه هوایی به فرودگاهها و پایگاههای نظامی و یورش نیروهای مکانیزه از مرزهای خوزستان و کرمانشاه و ایلام رسما وارد جنگ علیه ایران شد.
هدف آنها تصرف سریع آبادان و خرمشهر و سوسنگرد و بستان و اندیمشک و اهواز در همان سه هفته ابتدایی بود. در همان یک هفته اول ۸۰کیلومتر در خوزستان نفوذ کردند. لشکر ۵ مکانیزه عراق بعد از تصرف پادگان حمید و قطع جاده خرمشهر-اهواز، در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی اهواز استقرار یافت. از طرفی با عبور لشکر ۳ زرهی از رودخانه کارون و قطع جاده آبادان-اهواز ،محاصره خرمشهر و آبادان تکمیل شد.
ولی سه ستون زرهی عراقی که برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف در مقابل تجاوز ارتش عراق مقاومت میکردند.۳۴ روز مقاومت که البته رشادتهای تکاوران نیروی دریایی بوشهر را نیز نباید در این مقاومت قهرمانانه نادیده انگاشت. خرمشهر پس از مقاومتی حماسی و در حالی که سه هزار نیروی عراقی برای تصرف آن کشته شدند ، سقوط میکند.
مقاومت جانانه در خرمشهر این فرصت را برای ارتش ایران فراهم میکند که به تدریج در خطوط مقدم مستقر شوند. ۱۳۵هزار نیروی احتیاط نیز احضار شدند. از طرفی نیروی هوایی ایران در همان اول مهر ضرب شست سنگینی به حریف نشان میدهد و توهم تسخیر آسمان ایران را از آنها میگیرد. در جبهه غرب یک سرهنگ کارآزموده به نام عطاریان،قصر شیرین را بازپس میگیرد و حریف عراقی را به پشت خط مرزی باز میگرداند. این شروع یک داستان هشت ساله است. یک داستان بیپایان.