سیروس قایقران؛ ژنرال شوخ چشم انزلی
روزنامه هفتصبح، آرش خوشخو | طرفدار پرسپولیس بودم اما همه بازیهای ملوان در تهران را میرفتم تا بازی قایقران را ببینم. بعدها که رفت کشاورز مشتری بازیهای کشاورز هم شدم. سوکراتس فوتبال ایران با آن کلاس بالای فوتبالش. علی پروین، روشن، ناصرمحمدخانی و مجتبی جباری را ستایش می کنم اما قایقران با همه فرق میکند.
در اوایل دهه شصت تیم ملی در قرق پرسپولیس و استقلال بود. تماشاگران فقط حمید علیدوستی از هما را خارج از دایره این دو تیم قبول میکردند و تواناییهای تکنیکیاش را قبول داشتند و با ارفاق و لطف، محمود معمار را هم در قلب دفاع مفید میدانستند. تیم ملی خوبی شکل گرفته بود که حقش قهرمانی در آسیا بود که خب مغلوب آن گل به خودی عجیب شاهین بیانی در بازی با عربستان شد.
وقتی تیم ملی از جام ملتهای ۱۹۸۴ بازگشت، هدایت تیم را به فریدون عسگرزاده سپردند. تیم ملی با هدایت عسگرزاده یک بازی دوستانه تاریخی مقابل دینامو درسدن در تهران انجام داد که در خط حملهاش ماتیاس سامر ۱۹ساله میدرخشید. درآن بازی تماشاگرها با نارضایتی شاهد حضور جوان بلندبالا و کاریزماتیک انزلیچی در میانه میدان بودند. سیروس قایقران.
جایی که پرسپولیسیها با درخشان و عربشاهی و مایلی کهن سه ملی پوش داشتند واستقلالیها هم با احدی و فریبا و شاهرخ و مختاریفر خودشان یک پا تیم ملی بودند. حالا این جوان گیلک قرار بود چه کار کند. مثلا نشانه توجه به شهرستانیهای محروم؟ اما قایقران ۲۴ ساله این پیش فرضها را برباد داد.
او از همه بهتر بود و یکی از زیباترین گلهای ملی را در همین بازی به ثمر رساند. یک شوت کشیده که مستقیم عازم سه کنج تیم حریف شد و بازی را به تساوی دو-دو کشاند. استایل بازیاش، حرکات پا به توپش و قدرت شوتزنیاش دل سنگ طرفداران سرخ و آبیها را نرم کرد. «عجب بازیکنی ».
این آغاز قایقران در فوتبال ملی بود. آن سالها او همه کاره ملوان بود. یکی دو سال بعد با ملوان قهرمان جام حذفی شدند و در امجدیه خیبر خرمآباد را شکست دادند. از ملوانی حرف میزنیم که قایقران و عزتاللهی (پدر سعید ) را در میانه میدان داشت و احمدزاده را در خط حمله و ویشگاهی و قویدل را در خط دفاع.
او هافبک کم نظیری بود و مطمئنا کاملترین بازیکنی است که در میانه میدان در سالهای پس از انقلاب ظاهر شده است. او در دوره دهداری ژنرال میانه میدان شد و یک مقام سومی جام ملتهای آسیا را با بازوبند کاپیتانی به دست آورد. با آن عابدزاده که در بهترین فرم خود بود و زوج باوی و پیوس در خط حمله و زوج نامجو مطلق و زرینچه در سمت راست.
پاشنه آشیل تیم قلب دفاع بود که ترکیب حسنزاده و فنونیزاده جواب نمیداد. بگذریم. بعد از رفتن دهداری و در حالیکه همه میاندیشیدند علی پروین، درخشان را همه کاره تیم ملی کند باز هم قایقران بود که فرمانده خط میانی تیم ملی باقی ماند و قهرمانی در بازیهای آسیایی پکن را نیز تجربه کرد.
در ترکیب پروین، قایقران کمی عقب بازی میکرد و در جلوی او شاهرخ بیانی هافبک نفوذی بود و نامجو و ابطحی هم در دو طرف. گل زیبایی که به کره جنوبی زد او را محبوب قلب همه مردم ایران کرد. حتی طرفداران پرسپولیس و استقلال با احترام و اشتیاق درباره او حرف میزدند. درباره این بازیکن بلندبالا با آن چهره مردانه و چشمان شوخ.
اگر سرنوشت خوب تا میکرد و قایقران و کریم باقری هم دوره هم میشدند آن وقت یک خط میانی در کلاس جهانی میداشتیم. اما خب قایقران دوازده سال از باقری بزرگتر بود. (هرچند در کشاورز برای دوره کوتاهی همبازی هم شدند و البته باقری بسیار جوان در خط دفاع بازی میکرد )
بقیهاش را میدانید. داستان محروم شدنش به خاطر شیطنت دودی در اردوی تیم ملی و بعدش گرفتن پست مربیگری تیمی در بندر عباس و آن تصادف دلخراشش در جاده انزلی رشت. در حالیکه زیرپایش یک رنو ۵ بود. این پایان داستان کاملترین بازیکن سالهای بعد از انقلاب ایران بود.