اقتصاد ایران از کرونا و تحریم جان بهدر خواهد برد؟
روزنامه هفت صبح | این بخشی از تحلیل مفصل سعید لیلاز از وضعیت اقتصاد در ایران و جهان در بحبوحه بحران کروناست .این ویروس نشان داد که اساس بیچارگی رژیم آمریکا، فدرالیسم بودنش است. از آنجا که در ایالات متحده هارترین طبقه سرمایهداری که در تاریخ شناخته شده، حاکم است، در این کشور هر چیزی از جمله ویروس کووید ۱۹ به شکل اسکناس دیده میشود. بنابراین تعجبی ندارد که از نظر کیفیت مواجهه کشورها با کرونا، عملکرد بریتانیا بهتر از آمریکا و به همان نسبت عملکرد فرانسه بهتر از بریتانیا، عملکرد آلمان بهتر از فرانسه، ایران بهتر از آلمان، چین بهتر از ایران و الی آخر باشد.
در اسفندماه تصورم این بود که اگر تا آخر اردیبهشت بتوانیم کرونا را مهار کنیم، این ویروس بین ۲ تا ۳درصد GDP ایران را از بین ببرد. اما امروز ارزیابیها بیانگر این است که احتمالاً این میزان به ۶ درصد افزایش یافته است اما با این حال معتقدم با توجه به بازگشت مراکز تولیدی کشور به وضعیت پیش از محدودیتهای کرونایی، بخش مهمی از این عقبماندگی در تولید در نیمه دوم سال ۹۹ جبران میشود.
معتقدم شرایط بسیار سختی داریم ولی اگر تا آخر مرداد و شهریور دوام بیاوریم دیگر اتفاقی نمیافتد و قادر خواهیم بود که از شرایط بحرانی در حوزه اقتصادی به سلامت عبور کنیم. با این حال بر این باورم که باید این مسئله را نیز مورد تاکید قرار داد که کاهش ۲تا ۴درصد از تولید ناخالص داخلی کشور یک عدد بسیار بزرگ به حساب میآید؛ به تعبیر دقیقتر اگر GDP ایران را ۴ هزار تریلیون تومان -به قیمت جاری- در نظر بگیریم هر یک درصد آن معادل ۴۰ هزار میلیارد تومان میشود بنابراین ۲ تا ۴ درصد GDP یعنی حدود ۸۰ تا ۱۸۰ هزار میلیارد تومان.
وی افزود: کل بودجه عمومی دولت امسال۴۷۰-۴۶۰ هزار میلیارد تومان است. یعنی سه برابر آسیب ناشی از کرونا که به GDP وارد شده است ولی این عدد که ۲ تا ۴ درصد است را باید با ۸ درصدی که در آمریکاست یا ۲۰ درصدی که در بریتانیا یا ۷-۸ درصدی که در آلمان یا چین است مقایسه کنید.
این کارشناس اقتصاد سیاسی با بیان اینکه در آمریکا اگر به قیمت اسمی حساب کنیم، هر یک درصد یا ۲ درصد رشد اقتصادی آن، معادل کلGDP ایران میشود، تأکید کرد:
این رقم به قیمت «قدرت برابری خرید» هر ۵ درصد آن است{هر ۵ درصد رشد اقتصادی آمریکا معادل کل GDP ایران است}؛ اگر این اعداد را مقایسه کنیم متوجه میشویم که به اندازه یک و نیم برابر کل اقتصاد ایران، از اقتصاد آمریکا به خاطر کرونا از بین رفته است. آسیبی که بریتانیا دیده هم وحشتناک است به نوعی که به گفته مسئولان این کشور، بحران اقتصادی که در اثر همهگیری ویروس کرونا به انگلستان تحمیل شد، در ۱۰۰ سال اخیر بیسابقه بوده است.
این فعال سیاسی اصلاحطلب عنوان کرد: بحران کرونا در مجموع به لحاظ ژئوپلتیک به نفع ایران تمام شد چرا که به برخی از بدترین دشمنان یا رقبای ما همچون عربستان آسیبهای جدی وارد کرد. به طور مثال آسیبی که عربستان از کاهش درآمد نفت از کرونا دید شاید ۲۰ برابر آسیب ایران باشد. به همین واسطه است که بنده احتمال ناآرامی در عربستان را بیشتر از ایران پیشبینی میکنم. علت این مسئله نیز این است که حکومت عربستان هماکنون در حال مصرف کردن ذخایر خود بوده و به همین واسطه شروع به کاهش یارانهها کرده است. همچنین اقتصاد روسیه به عنوان یکی از رقبای ایران تحت تاثیر همهگیری کرونا و موضوع نفت آسیب دیده است.
در شرایط فعلی ۶ میلیون بشکه نفت از ظرفیت تولید اوپک کم شده و از این تعداد اگر ۵۰۰ هزار آن تلاطم ایجاد میکرد قیمت نفت به بشکهای ۴۰ دلار میرسید یعنی ورود ایران به بازار جهانی بسیار دشوار خواهد بود و اگر این ورود اتفاق بیفتد و الان بتوانیم ۲ میلیون بشکه نفت نیز صادر کنیم با بشکهای ۴۰دلار روی هم ۸۰میلیون دلار میشود که در مجموع سالی ۲۴ تا ۲۵ میلیارد دلار میشود. این مسئله در حالی است که در بدترین سال دولت آقای احمدینژاد، درآمد نفت ایران ۶۵ میلیارد دلار بود و در حالی که بهترین سال دولت آقای روحانی ۳۳ میلیارد دلار بود .به واقع وحشتناک است.
لیلاز تاکید کرد: بنابراین اگر فرض کنیم به یک باره وسط توافق هستهای بیفتیم و ۲۴ ساعته محدودیتها برداشته شود نیز باز هم درآمد نفتی ایران به بیش از سالی ۲۵ میلیارد دلار نمیرسد که این رقم به راحتی در حوزههای دیگر قابل جبران است و بنده یقین دارم عدد واقعی درآمد غیر نفتیمان بیش از ۶۰ تا ۷۰ میلیارد دلار است.
این کارشناس اقتصاد سیاسی در پاسخ به این سوال که با این تفاسیر آیا شما معتقدید مذاکره نه تنها با عقل سیاسی نمیخواند بلکه صرفه اقتصادی نیز ندارد؟ تأکید کرد: بنده معتقدم مذاکره مجدد با آمریکا نه تنها چیزی به ملت ایران نمیدهد بلکه راه دزدی را برای دزدان هموار میکند. علت اینکه زمزمههایی برای مذاکره مجدد در حال شنیده شدن است این است که لولهای که دزدان تا به حال از آن خوردهاند در حال خالی شدن است.
به طور مثال شاید برخی از آنهایی که بچههایشان در کانادا هستند، کارتهای بانکیشان بسته شده و پاسپورتهایشان در شُرف منقضی شدن است و برخی از آنها به همین واسطه دارند از کوره در میروند ولی کارگر کف خیابان یا کشاورز چیزی گیرش نمیآید و این یک توقع نابجاست که خیال کنیم با مذاکره مجدد به طور مثال تورم حل میشود.