درباره اشباح اینيشرین، بدهی ستارهها و تماشاگران فوتبال
روزنامه هفت صبح| یک: میزان تحسین نسبت به کار آقای مارتین مکدونا بالا گرفته است. فیلم اشباح اینیشرین. همین امروز هم در صفحه 11 متن ستایشآمیزی از نویسنده خوب روزنامه درباره این فیلم کار شده است و خب در نگاه شخصیام فیلم متوسط و حتی زیر متوسطی است. درام در فیلم شکل نمیگیرد و با مکالمههای طولانی و تکراری روبهرو هستیم که قرار است فیلم راپیش ببرند و در بسیاری از لحظات به جای آنکه پیش برنده درام باشند، با خودنمایی آزارندهای نوشته شدهاند که تداوم شخصیتها را نیز مختل میکنند.
در یکی از صحنههای فیلم قهرمان داستان درحال مکالمهای حساس با خواهرش است و در همین بین در میانه راه با دوست دیگرشان روبهرو میشوند که با انگشتانی قطع شده و خونالود در جهت مخالف دارد راه میرود. مکالمه خواهر و برادر لحظاتی قطع میشود و چهره شگفتزده آنها را از دیدن این منظره هولناک میبینیم و بعد صحنه کات میشود به ادامه حرفهای این دو نفر در خانه بدون آنکه دیدن تصاویر شوکه کنندهای که در بین راه دیدهاند تاثیری در سوژه گفتوگویشان داشته باشد! فیلم پر است از این پرشهای احساسی.
اشباح اینيشرین از فیلم قبلی مک دونا یعنی سه بیلبورد در بیرون ابینگ میزوری، فیلم بهتری است و 45 دقیقه ابتداییاش چشم نواز و موثر است اما هیاهو درباره این فیلم، مبالغه آمیز و اشتباه است. فیلمهای خانواده فبلمن، زمان آرماگدون، تصمیم به رفتن، تار، افترسان، کشته برای یک دلار و مهمتر از همه فیلم جنایتهای آینده، آثار بهتری از این کار پرسروصدای مارتین مک دونا هستند.
دو: دیروز جایی بودم و حرف مربی ایرانی برای تیم ملی شد و این که چه کسی بیاید و چه مربی ایرانی انتخاب شود که مثلا طارمی و آزمون از او حرف شنویی داشته باشند. راستش این حرف قبل از جام جهانی نکته درستی بود اما با نتایج بدی که تیم ملی در جام جهانی گرفت حالا همه ستارههای تیم ملی (آنچنان ستارهای هم در کار نیست. به جز مهدی طارمی دیگر لژیونرهای ما شرایط خیلی خوبی ندارند) در نقطه صفر هستند.
همه آنها در این همه سال با حمایتی گسترده از سوی تماشاگران و رسانهها برخوردار بودند اما به عنوان ستارههای بینالمللی نتوانستهاند مردم ما را خوشحال کنند. کاری که دایی و عزیزی و باقری و حتی اشکان دژآگه و رضا قوچان نژاد در لباس تیم ملی انجام دادند و مردم را در سراسر ایران شاد کردهاند.
اصلا کاربرد تیم ملی همین است.یعنی فرصتی برای ایجاد یک حس مشترک شادی و سرور و غرور. در جام جهانی قبلی (جام جهانی 2018)همه تیم، آن ستاره بزرگ بودند. حتی شاید خود کیروش. اما در این جام حتی خود تیم هم دیگر ما را خوشحال نکرد. طارمی و آزمون و جهانبخش به طرفداران فوتبال بدهکار هستند. هر سرمربی که به تیم ملی بیاید این ستارهها باید دین خودشان را به تماشاگرها ادا کنند. وقت کم است.
سه: امیدوارم حضور تماشاگرها در استادیومها عادی شود. اولین جایی که طی دو سال گذشته پالس غیرعادی بودن شرایط را به جامعه تزریق کرد همین ورزشگاههای بدون تماشاگر بودند. با همان ترس و لرز فلج کننده در مورد مجوز حضور بانوان. آن موقع داستان را با آلودگی هوا و بعد هم کرونا توجیه میکردند. و حالا هم که در انتهای فصل اعتراضها، جرئت آزاد کردن حضور تماشاگران پیدا نشده است و دوستان به آخرین طبقه محافظه کاری و دوراندیشی صعود کردهاند. باباجان مجوز حضور تماشاگران را صادر کنید.