کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۸۸۴۲۰
تاریخ خبر:

خداحافظ سِر آلفرد؛ درباره مهران كريمی ناصری

روزنامه هفت صبح، مهلا جوادپور| مهران كريمي‌ناصري، يا بهتر است بگوييم سِر آلفرد مهران، دو روز پيش بعد از 18‌سال زندگي در فرودگاه شارل دوگل پاريس، بر اثر سكته قلبي درگذشت. مهران يا آلفرد با اين‌كه ايراني بود، در ذهن خود باور داشت اهل انگليس است و پيشينه‌اي خيالي و مبهم براي خود ساخته بود. او در سال 1977 از دست نيروهاي ساواك فرار كرد و در بلژيك پناهنده شد. از آن‌جا به انگلستان رفت تا شايد در انگليس پناهندگي بگيرد.

اما به دلايلي به مرادش نمي‌رسد و سر از فرودگاهي در پاريس در مي‌آورد. در ابتدا به اجبار اما بعد از چند سال به ميل خودش فرودگاه را ترك نمي‌كند و همان‌جا در بين هياهوي رفت‌و‌آمد مردم به زندگي ادامه مي‌دهد. داستان زندگي او جرقه‌اي در ذهن بسياري از فيلمسازان شد و استيون اسپيلبرگ يكي از آن‌ها بود كه فيلم شناخته شده ترمينال را با بازي تام هنكس ساخت. اين گزارش توصيفي از زندگي واقعي اين مرد است، توصيفي كه خودش از داستان زندگي‌اش داشت.

آزاد اما در بند
مهران كريمي‌ناصري متولد مسجد‌سليمان بود اما خودش اين ادعا را قبول نداشت. گفته شده پدر او پزشكي ايراني و مادر او پرستاري اسكاتلندي بوده اما خودش حرف‌هاي ضد‌و‌نقيضي در اين‌باره مي‌زد. بعضي منابع هم معتقدند مادر او بريتانيايي بوده است. او بعد از پناهنده شدن به بلژيك به انگلستان رفت تا شانسش را در اين كشور امتحان كند. بعضي‌ها مي‌گويند او خودش مدارك شناسايي‌اش را نابود كرده اما مهران در مصاحبه‌اي گفته بود چمداني كه مداركش در آن بوده دزديده شده است.

انگلستان به همين دليل او را دوباره به بلژيك باز مي‌گرداند و چند بار بين اين دو كشور پاس داده مي‌شود و در آخر، سر از فرودگاه شارل دوگل پاريس در مي‌آورد. پليس فرانسه او را دستگير مي‌كند اما چون هيچ مداركي نداشته نمي‌دانستند او را به كجا بازگردانند. پس مهران در فرودگاه مي‌ماند تا مدارك پناهندگي‌اش آماده شود. او چند سال را روي يك نيمكت قرمز سپري مي‌كند. دور خود را با كارتن‌ها، روزنامه‌ها و مجله‌ها پر مي‌كند. از سرويس كاركنان براي حمام استفاده مي‌كند و لباسش را در رخت‌شوي‌خانه كاركنان فرودگاه مي‌شويد.

از آن نيمكت و فضاي دور و برش خانه‌اي براي خود مي‌سازد كه در آخر ترك كردنش ناممكن مي‌شود. بالاخره بعد از چند سال مدارك پناهندگي او آماده مي‌شود اما از امضا كردن و قبول كردن آن خودداري مي‌كند. او در حالي كه آزاد بود هر جاي ديگري زندگي كند، نيمكت قرمز فرودگاه را انتخاب كرد. به گفته كاركنان فرودگاه كه حالا ديگر دوستان او شده بودند، او انگار مي‌ترسيد كه فرودگاه را ترك كند و با زندگي واقعي رو‌به‌رو شود. دوستانش مي‌گفتند چندين سال زندگي در فضاي تمام‌شيشه‌اي فرودگاه بر روح و روان او تاثير گذاشته بود و مشخص بود در دنيايي ديگر زندگي مي‌كند. بعضي‌ها مي‌گفتند او مانند يك زنداني است كه نمي‌خواهد آزاد شود چون جايي براي رفتن ندارد.

«ايراني نيستم چون آهنگ ايراني گوش نمي‌دهم»
حميد رحمانيان فيلمساز و گرافيست ايراني ساكن آمريكا، در سال 2000 با همسر خود به پاريس رفت تا با مهران مصاحبه كند. او انتظار داشت به‌عنوان يك مهاجر ايراني بتواند حرف‌هاي مشترك با مهران پيدا كند اما اين‌طور نبود. مهران نه‌تنها به چشمان حميد بلكه به دوربين او هم نگاه نمي‌كرد و فقط با همسر او كه آمريكايي بود هم‌صحبت مي‌شد. مهران با چهره‌اي بي‌روح اما مهربان، با موهاي كم‌پشت، چشم‌هاي گود افتاده و گونه‌هاي فرو رفته، در حالي‌كه پيپ مي‌كشيد با آن‌ها صحبت مي‌كرد. هميشه يا درحال نوشتن چيزي روي كاغذ بود يا به روزنامه زل مي‌زد.

مهران كريمي‌ناصري خودش را سِر آلفرد مهران مي‌دانست. مهران را به‌عنوان نام‌خانوادگي خود برگزيد و كريمي ناصري را از نام خود حذف كرد. سر آلفرد را هم خودش به‌عنوان نام كوچكش اضافه كرد. سِر به معني آقا، پيشوندي ا‌ست كه براي اداي احترام به مردان انگليسي داده مي‌شود. مهران هم اين پيشوند را به خود قبل از اسم آلفرد داده بود. مهران مدعي بود كه ايراني نيست و در اصل بريتانيايي است. به همين دليل وقتي حميد با او به فارسي صحبت كرد به او گفت:

«من فارسي صحبت نمي‌كنم.» در حقيقت او تصميم گرفته بود كه ديگر ايراني نباشد. مي‌گفت من در مسجد‌سليمان به دنيا نيامده‌ام و اين اطلاعات درباره من غلط است. مي‌گفت نمي‌داند كجا به دنيا آمده، نام پدر و مادرش را نمي‌داند، اما فردي در بلژيك به او گفته بوده مادرش اسكاتلندي است، قبول دارد كه چندين سال در تهران زندگي كرده و فارسي بلد است اما به فارسي حرف نمي‌زند، نام‌خانوادگي خود را كريمي‌ناصري نمي‌داند و به همين علت مدارك پناهندگي‌اش را امضا نكرده است.

او معتقد بود اطلاعات روي مدارك پناهندگي‌اش غلط و در اصل شهروند بريتانيا‌ست. او يك سال قبل از مصاحبه با حميد به آسوشيتد‌پرس‌ گفته بود بالاخره يك روزي فرودگاه را ترك مي‌كند اما منتظر است پاسپورت بريتانيايي يا حتي آمريكايي بگيرد و در غير اين صورت فرودگاه را ترك نخواهد كرد. سومين باري كه توسط پليس فرانسه دستگير مي‌شود براي خود از سازمان حقوق بشر وكيل مي‌گيرد. وكيل او كريستن بورگت در مصاحبه‌اي مي‌گويد: «او تظاهر مي‌كرد ايراني نيست و در سوئد به‌دنيا آمده است.

از من مي‌خواست با نام سر آلفرد مهران پرونده او را دنبال كنم. حرف‌هاي او به‌هم نمي‌خواند. نمي‌توانستم باور كنم در ايران به دنيا نيامده است.» او حتي در مصاحبه با همسر حميد با قاطعيت گفته بود لهجه فارسي ندارد در حالي‌كه با لهجه كاملا فارسي انگليسي حرف مي‌زد. مهران به‌عنوان مدركي كه نشان دهد ايراني نيست گفته بود: «من تا به‌حال به آهنگ‌هاي ايراني گوش نداده‌ام. همه سي‌دي‌هاي من انگليسي است.» در قسمتي از مصاحبه وقتي از او مي‌پرسند آرزويش چيست مي‌گويد: «پاسپورت انگليسي و يك زندگي بهتر.»

رفتار سلبريتي‌وار
دكتر مستقر در فرودگاه هر چند وقت يك‌بار او را معاينه مي‌كرد اما معتقد بود هر چقدر او از لحاظ فيزيكي سالم باشد از لحاظ روحي مشكلاتي دارد. به گفته او، مهران در دنيايي زندگي مي‌كرد كه خودش ساخته بود، رسانه‌ها هم به آن پر و بال داده بودند. بسياري از رسانه‌ها از او به‌عنوان مرد بي‌وطن ياد مي‌كردند و او هم اين را دوست داشت. توجه بيش از حد رسانه‌ها باعث مي‌شد فكر كند حرف‌هايش واقعيت دارد.

بسياري از خبرگزاري‌هايي كه براي تهيه گزارش از او مي‌رفتند، تعجب مي‌كردند كه چقدر مهران به دوربين عادت دارد. او مي‌دانست در چه زاويه‌اي بهتر ديده مي‌شود و اصلا جلوي دوربين معذب نمي‌شد. به پيپ كشيدن و نگاه كردن‌هايش به روزنامه ادامه مي‌داد. وسط مصاحبه‌ها ريش تراشش را در‌مي‌آورد و صورتي كه به‌جز يك سبيل مرتب، مويي نداشت را دوباره و چندباره اصلاح مي‌كرد. مهران به مركز توجه بودن عادت داشت؛ در ميان مصاحبه‌اي كه حميد با او انجام مي‌داد مردي انگليسي‌زبان مي‌آيد و مي‌گويد: «من تو را مي‌شناسم. چند سال پيش تو را همين‌جا ديده بودم.»

مهران مانند يك سلبريتي به او مي‌گويد: «من الان با دوربين مشغول هستم و وقت ندارم.» او حتي روز دومي كه حميد و همسرش براي مصاحبه با او به فرودگاه مي‌روند، به آن‌ها مي‌گويد بيش از يك‌بار مصاحبه نمي‌كند. مهران در سال 2004 يك اتوبيوگرافي به‌نام مرد ترمينال نوشت و منتشر كرد. به‌جز ترمينال اسپيلبرگ، فيلم فرانسوي گمشده در ترانزيت و يك اپرا به‌نام پرواز، با الهام از زندگي او ساخته شده است. سِر آلفرد در اواخر عمر خود از فرودگاه خارج شد و در پناهگاهي در پاريس زندگي مي‌كرد اما چند هفته قبل از مرگش دوباره به فرودگاه بازگشت و همان‌جا در سن 77 سالگي درگذشت.

کدخبر: ۴۸۸۴۲۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر