یک روز کاملا معمولی در اتوبان آزادگان!
روزنامه هفت صبح | ترافیک شدیدی روبهرومون بود، هرچی آژیر کشیدیم به دلیل حجم زیاد ماشینها مسیر کلا قفل شده بود. با زور و زحمت زیاد از لالوی ماشینها خودمونو به محل تصادف رسوندیم. به عنوان اولین آمبولانس رسیده به محل تصادف فرمانده میدان و تریاژ بیمارها شدیم و بعد از بررسی هر ۵ بیمار درخواست آمبولانس کمکی کردیم و بدحالترین بیمار رو که یه پسربچه ۷ ساله بود با مورد ضربه سر شروع کردیم به مدیریت و پایش.
حال مادر و فرزند دیگهاش خوب بود، ولی تروماهای متعدد داشتند که فیکس و بیحرکتسازی انجام شد. دو مصدوم دیگهرو که هر دو آقا بودند و از ناحیه پا و کتف آسیب دیده بودند، رگباز گرفتیم و فیکس اندام آسیبدیده هم انجام شد و تا اومدن آمبولانس کمکی رو سرشون بودیم.حال بچه هم نسبت به دقایق اول که رسیدیم بهش بهتر شده و تهوعش هم قطع شده بود، ولی هیچی از حادثه یادش نمیاومد.
تو این هاگیر واگیر پشتسر آمبولانس هم یه موتور با یه ماشین تصادف جزئی کرد، ولی اومدن پایین دعوا کردن و دستبهیقه شدن که افسر پلیس جداشون کرد، ولی راکب موتور چون مست بود توسط پلیس دستگیر شد و داشتن میبردنش سمت ماشین پلیس که یهو جن گرفتشو در رفت اونور خیابون و یه وانت نیسان آبی بهش زد! بدوبدو رفتیم اونور اتوبان و مصدوم جوان که غرق خون خودش بود و کاهش هوشیاری داشت رو جمع کردیم و دوباره درخواست آمبولانس کمکی کردیم.
حجم ترافیک دو طرف اتوبان به حدی زیاد شده بود که امیدی به زود رسیدن حالاحالای آمبولانس نداشتیم. با سرهنگ راهور شروع کردیم به صحبت که یه تکلاین درست کنید و حجم رو کم کنید تا زودتر آمبولانس برسه که خداروشکر دستور داد یه لاین باز کنن و مسیر سبک بشه. بعد از حدود ۲۵ دقیقه آمبولانس دوم رسید و چون در لاین مخالف مصدوم بدحال بود، ۳نفر مصدوم تصادف که بچهها و مادر بودند رو انتقال دادند.
موند ۲ تا مرد مصدوم و پسر جوان که اونور اتوبان بود. اوضاع بدجوری درهم شده و کنترل اوضاع خیلی سخت شده بود که خداروشکر تجربه و مهارت مدیریت صحنه تونست این موارد رو راحت حل کنه. آمبولانس سوم هم از لاین موافق جوان مصدوم رسید و اونم با کمک هم انتقال دادیم داخل آمبولانس و منتقلش کردن اولین مرکز درمانی…
در حال انتقال مصدومین خودمون بودیم و حجم ترافیک هم خیلی کمتر شده بود که یه موتوری با سرعت از بالا اومده بود و یه ۳۰۰ ۴۰۰ متر بالاتر از ما تعادلش رو از دست داده بود حالت لیز خورده و از عقب رفته بود زیر یه خاور و قشنگ ترکیده بود.
بدوبدو یکی اومد گفت یه موتوری رفته زیر خاور، بدوبدو با وسیله رفتیم رو سر اون و به زور و زحمت زیاد فیکسش کردیم و از زیر خاور کشیدیمش بیرون و دوباره درخواست آمبولانس کمکی چهارم کردیم که مسئول شیفت گفت اون اتوبان لعنتی چه خبره…گفتم بخدا تو میدون جنگ انقدر آدم تیر نمیخوره که این اتوبان داره مصدوم میده، زود آمبولانس بفرست که فکر کنم من باید تا صبح اینجا باشم.
دوباره رفتم سراغ سرهنگ که دیگه بریدیم لاینهارو باز کن و ماشینهارو رد کن، اونم گفت چرا اعصاب نداری، گفتم جای من نیستی که چه استرس و فشاری رو دارم تحمل میکنم….آمبولانس چهارم هم بعد از حدود ۱۵ دقیقه اومد و راکب موتور رو انتقال داد و ما هم بیمارهایی که تو آمبولانس بودن رو انتقال دادیم مرکز درمانی، خلاصه حدود ۲ ساعت اونجا یهکله جنگیدیم برای نجات جون زن و بچه و جوانهای مردم و خداروشکر حادثهها فوتی نداشتند… دست تکتک همکاران ارتباطات و عملیات که خودشونو خیلی سریع رسوندن به ما و از فاجعه جلوگیری کردن درد نکنه خدا خیرشون بده.