کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۱۹۲۷
تاریخ خبر:

دین و زندگی در کلاس ششم

دین و زندگی در کلاس ششم

نگاهی به فیلم «خدایا، آنجایی؟ منم مارگارت»

روزنامه هفت صبح،‌ علی ملاصالحی| برای دهه‌ها در تمام دنیا و حتی در جامعه همین امروز ما، بلوغ زنانه یکی از تابوترین بحث‌هایی است که در یک اثر داستانی، سینمایی یا تلویزیونی می‌توان به آن پرداخت. از نگاه مدیریتی، داستان‌هایی با محوریت زن‌ها از لحاظ تجاری غیرقابل بازاریابی تصویر می‌شدند و بازاریاب‌های سینما معتقد بودند در حالی‌که پسرها می‌توانند همسر یا نامزدشان را به سینما بکشند، برعکسش صدق نمی‌کند.

 

اما در سال‌های اخیر این طرز فکر تا حدود زیادی شکسته شده و موفقیت فیلمی مثل «باربی» این نکته را اثبات کرد که داستان‌های زنانه نه‌تنها می‌توانند طرفداران خود را داشته باشند بلکه می‌توانند به فروشی میلیاردی برسند و به مهم‌ترین آثار سال تبدیل شوند. 

 

در میان آثاری که زنانه محسوب می‌شوند، آثاری با پی‌رنگ بلوغ زنانه کمتر دیده شده است. آثاری با درونمایه بلوغ مردانه، از ساخته‌های جان هیوز مثل «کلوپ صبحانه» یا «روز غیبت فریس بولر» گرفته تا نسخه‌های وحشی‌تر و هرمونی‌تر مثل «پای آمریکایی» 50 سالی هست که پای ثابت کمدی‌های آمریکایی بوده‌اند اما نسخه زنانه چنین آثاری کمیاب بود و بیشتر به جای تصویر درونی بلوغ بر روابط بین‌فردی دختران مثل فیلم «دختران بدجنس» متکی بودند.

 

فرض بر این بود که گذار از دوران کودکی و تبدیل شدن به یک زن و بحث‌هایی مثل تمایل به جنس مخالف و عادت ماهیانه، مسئله‌ای نیست که مخاطب زیادی بخواهد برای دیدنش به سینما بروند، ولی در چند سال اخیر فیلم‌هایی درجه یک با این موضوع ساخته شده که نشان می‌دهد سینما جای پیش‌فرض‌هایی از این دست نیست.

 

«خدایا آنجایی؟ منم مارگارت» یکی از این آثار است که امسال به پرده سینماها آمده. فیلمی به کارگردانی کلی فرمون کریگ که در سال 2016 با درام کمدی «لبه 17 سالگی» که آن هم درباره تجربه دبیرستان دخترانه بود، مطرح شد. فیلم توسط کمپانی «گریسی فیلمز» متعلق به جیمز ال بروکز که خود با کارگردانی آثاری مثل «دوران مهرورزی» و «بهتر از این نمی‌شود» به یاد مانده، تولید شده است. برای دهه‌ها لوگوی این «گریسی فیلمز» را در انتهای انیمیشن «سیمپسون‌ها» با نام جیمز ال بروکز به‌عنوان تهیه‌کننده اجرایی، دیده‌ایم. 

 

داستان فیلم که بر‌اساس رمانی به همین نام از جودی بلوم ساخته شده، داستان مارگارت 11 ساله (ابی رایدر فورتسان) در دهه هفتاد میلادی را روایت می‌کند که فرزند یک مادر مسیحی (ریچل مک آدامز) و پدری یهودی (بنی سفدی) است.

 

وقتی مارگارت به‌خاطر شغل پدرش از نیویورک به نیوجرسی می‌رود، با گروه جدیدی از دوستانش آشنا می‌شود و چالش ورود به مدرسه جدید، کراش زدن روی پسر همسایه، بلوغ و دوری از مادربزرگ عزیزش (کتی بیتس) او را آزار می‌دهد. کار وقتی سخت می‌شود که معلم کلاس ششمش از او می‌خواهد چون فرزند والدینی از دو دین مختلف است، تا آخر سال تحقیقی درباره ادیان و مفهوم خدا در زندگی انجام دهد. 

 

کتاب اصلی منبع اقتباس این فیلم در دهه هفتاد میلادی نام جودی بلوم را به‌عنوان یکی از پرحاشیه‌ترین نویسندگان کودک بر سر زبان‌ها انداخت. با اینکه کتاب و فیلم با هدف نوجوانان دختر در دوره راهنمایی نوشته شده، اما پرداختن به درونمایه‌های بزرگسالانه‌ای مثل انتخاب مذهب، رابطه با خداوند و بلوغ زنانه در آن سال‌ها تابو بود. و حالا 50 سال پس از نوشتن کتاب، بلوم بالاخره راضی به اقتباسی سینمایی از کتاب خودش شده است.

 

فیلم ذاتا یک کمدی سرخوشانه است؛ لحظات بامزه «خدایا، آنجایی؟ منم مارگارت» از تلاش دخترهای 11 ساله برای شبیه شدن هیکلشان به مدل‌های جذاب مجلات بزرگسالانه تا تلاش مارگارت برای فهم نسخه‌های مذاهب مختلف (از کنیسه‌های کمی رسمی و خشک تا کلیسای رنگارنگ و پر از موسیقی سیاهان آمریکایی) بستری جذاب برای نمایش جنبه‌هایی از زندگی یک دختر در حال بلوغ ایجاد کرده که بیشتر مخاطب سینما مخصوصا مردان کمتر به آن فکر می‌کنند.

 

مارگارت مثل هر کودکی در مسیر بلوغ، با سوالات زیادی روبه‌رو شده که نه توانایی و نه دانش لازم برای پاسخ دادن به آن‌ها را ندارد. اینجاست که دست به دامان خدا می‌شود و دعاهای فراوانی به درگاه او می‌کند. تمرکز بر رابطه یک دختر در حال بلوغ با خدا خارج از کلیشه‌های مذهبی، لایه‌ای عمیق‌تر به فیلم بخشیده که تماشای آن را از یک کمدی با پی‌رنگ بلوغ ساده فراتر می‌برد.

 

بخش اعظمی از بار درام فیلم بر دوش بازیگر نوجوان نقش مارگارت یعنی ابی رایدر فورتسان  قرار گرفته است؛ دختری که اولین‌بار با بازی بانمکش در فیلم‌های «مرد مورچه‌ای» به چشم آمد، اینجا اندکی بزرگ‌تر و در آستانه بلوغ به‌خوبی از پس انتقال احساسات متناقض یک دختر نوجوان برمی‌آید. ریچل مک‌آدامز، کتی بیتس، بنی سفدی و حتی بازیگران نقش دوستان مارگارت هم عملا بسیار خوب دور ابی رایدر را پرکرده‌اند و فیلم در کمتر لحظاتی از دنیای جمع و جور خودش بیرون می‌زند. 

 

«خدایا، آنجایی؟ منم مارگارت» تا حد زیادی شباهتی به یکی دیگر از فیلم‌های تاثیرگذار چندسال اخیر یعنی «کلاس هشتم» ساخته بو برنام دارد. هر دو این فیلم‌ها دست روی گوشه بکر و دست‌نخورده از تجربه انسانی یعنی بلوغ زنانه دست گذاشته‌اند. «کلاس هشتم» بو برنام البته فیلم تاریک‌تر و ناراحت‌کننده‌تری است، چرا که به ایزوله شدن بیشتر انسان‌ها و تاثیر مخرب شبکه‌های اجتماعی روی نوجوانان بدون اعتماد به نفس  در سال‌های اخیر ربط دارد.

 

در حالی که در «خدایا، آنجایی؟ منم مارگارت» ما شاهد خانواده شادی هستیم که به‌‌رغم بحران‌های خاص خود، در ابراز عشق به یکدیگر کم نمی‌گذارند و شخصیت‌های دوست‌داشتنی قصه کم نیستند. اما در عین حال تجربه بلوغ را دروغین و دم‌دستی نمی‌کند و تصویر درستی از آن را به نمایش در‌می‌آورد.

 

در هر صورت اگر بیشتر آثار روز سینما به نظرتان تکراری می‌رسند و دنبال یک فیلم با حال و هوای خوب با درونمایه‌های بکر و جذاب هستید، «خدایا، آنجایی؟ منم مارگارت» می‌تواند انتخاب مناسبی باشد و لحظاتی دل‌انگیز را برای شما رقم بزند. 

 

کدخبر: ۵۵۱۹۲۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر