کمدی یا جدی؟ مسئله این است
روزنامه هفت صبح | گفتوگوی همایون اسعدیان با جواد عزتی در کافه آپارات که با پنج فیلم شنای پروانه، دوزیست، آتابای، خورشید و مغز استخوان در جشنواره فجر حضور دارد .
*** ۳۳ فیلم در ۱۰ سال
اصلا فکر نمیکردم این تعداد باشد. عشق سینما هستم و همین کار را بلد بودم. من همیشه سعی کردم سینما را مثل هنرهای دیگر و مخصوصا هنرهای فردی نگاه کنم. چون معمولا هنرهای فردی اینگونه است که شما مثلا پای تابلوی نقاشی نیستید که راجع به آن توضیح بدهید یا همان موقع که نقاشی میکشید کسی همان موقع نیست که برای شما دست بزند و بگوید آفرین خوب شد.
یعنی احتیاج به یک عامل بیرونی داشته باشد. یک عشق شخصی میخواهد. یک چیزی میخواهد که هرچه دارید همان چیزی است که در اثرتان معلوم است. این باعث میشد که اصولا در حاشیهها شرکت نکنم و بیشتر به همان عشقم بپردازم. یعنی همان سینمایی که برای من مهم بود.
بازیگری و طبیعتا خوب کار کردن و در کارهای خوب بودن اصولا انتخاب اول من است. شاید خیلی از نقشها را متر نکنم و فقط به این فکر کنم که در یک فیلمی که تاثیرگذار باشد و تماشاچی دوست داشته باشد، شرکت کنم. این برای من از همه چیز جذابتر است. سعی میکنم بهترین کار را بکنم و تا آنجایی که جان دارم جانم را برای کاری که میکنم بگذارم.
*** نقش کمدی و جدی
من انتخابم از اول این بود که در هر دو ژانر فعالیت کنم و در یک ژانر به صورت مستمر کار نکنم. شاید این اتفاق در تئاتر افتاد، چون من در تئاتر همه کار میکردم. تئاتر صحنهای، تئاتر جشنوارهای، تئاتر خیابانی، تئاتر کودک، تئاتر رو حوضی و تعزیه. من تمام اینها را کار کردم و همه آنها را هم دوست داشتم تجربه کنم.
دوست دارم در سینما هم این کار را تجربه کنم. خدا را شکر که هردو ژانر جواب گرفته. یک کمی تبلیغات این کار را بلد نیستم. شاید یک بخش مهمی از سینما پرزنت کردن خودت باشد و من این کار را بلد نیستم. شاید هم اگر پرزنت میکردم اتفاقا جواب منفی میگرفتم. شاید اگر زیادی بازی خودم را تبلیغ میکردم، میگفتند چنین چیزی هم نیستی و شاید هم از طرف دیگری میافتادم.
همه چیز را شخصی نگاه کردم به اینکه فیلم بیشتر به خود من بچسبد تا بخواهم به کسی یا همکارانم خودم را ثابت کنم که بگویم من به اینجا رسیدم و از شما بالاتر هستم. این مرا اذیت میکند. این مسابقه دادن مرا اذیت میکند.وقتی هزار پا را بازی کردم، اگر فیلم سروش صحت را در ژانر کمدی قرار ندهیم، من دیگر کمدی قبول نکردم. برای اینکه دوست نداشتم در این مسابقه باشم. دوست نداشتم بگویند آیا جواد عزتی سال دیگر هم پرفروش خواهد بود یا نه.
اصلا دوست نداشتم چون اگر وارد این مسابقه میشدم یادم میرفت که برای چی وارد سینما شدم، یادم میرفت که چقدر این حرفه را دوست دارم. چقدر این حرفه و این اتفاق جلوی دوربین زیباست. این حاشیهها خود آدم را گول میزند تا آدمهای دیگر را. این وحشتناکتر از هر چیز دیگری است.من برای همین از آن دوری کردم. این کار را نکردم که برای خودم این اتفاق نیفتد.
*** نقش روحانی در طلا و مس و مامور امنیتی ماجرای نیمروز و آتابای
اجازه میدهم عناصر فیلم که در مورد شخصیت حرف میزنند پررنگتر باشند. یعنی ترجیح میدهم آدمها کاراکتر را تعریف کنند تا خودم که بیرون بزند، اگر بیرون بزند که باختم. شاید همیشه کمک میکنم به این که عناصر دیگر، بازیگرهای دیگر حتی نوشته و… آنها کاراکتر را بسازند تا خود من. یعنی هرچیزی که به ذهنم میرسد من اجرا نمیکنم.
اجازه میدهم پارتنرم اجرا کند. اجازه میدهم نویسنده یک چیزی را در متن بیاورد یا کارگردان یک میزانسنی را در متن بیاورد که آن چیز را تعریف کند. شاید علتش این باشد که هیچ وقت سعی نکردم خودم همه چیز را بیان کنم. اجازه میدهم همه عناصر دست به دست هم بدهند تا من را تعریف کنند.
*** پنج فیلم در جشنواره
مطمئنا به ضررم است. چون طبیعتا بازیهایم که کنار هم باشند مورد قیاس قرار میگیرند و شاید هم تکراری شوم. از یک طرف هم مرا خوشحال میکند. درست است که حضور پنج فیلم در جشنواره برایم ترسناک میشود ولی هر فیلمی که قبول کردم جزو فیلمهایی بوده که به جشنواره راه پیدا کرده. یعنی انتخابم، انتخاب غلطی نبوده. این حالم را خوب میکند و اینکه در حال حاضر و برای سال بعد اصلا به کار فکر نمیکنم و میخواهم استراحت کنم.
*** فشردگی کار و بازتولید
من کارهایی که خیلی از سینما دور بوده انجام دادم و باز به سینما برگشتم. من خیلی کارهای عجیب و غریب در تلویزیون کردم. کارهایی که حتی سریال هم نبوده. حتی من مجریگری هم کردم. سالهای سال در مهدکودکها کار کردم برای بچهها تئاتر کار میکردم. در تئاترهای خیابانی در تمام پارکهای تهران اجرا داشتم. سر قهوه تلخ کار را قبول نکردم. در پیشنهاد سری اول و دوم هم قبول نکردم ولی بعد این کار را قبول کردم.