کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۱۶۵۸
تاریخ خبر:

۵ پیروزی هوایی با تایگر ریز جثه

5 پیروزی هوایی با تایگر ریز جثه

بهترین خلبانان ایران چه کسانی بودند؟ قسمت بیست و نهم: این داستان یدالله شریفی‌راد .

روزنامه هفت صبح، علی غفوری| این روزها مصادف است با زمانی که یک خلبان شجاع ایرانی با یک اف-5 با امکانات حداقلی‌، سه میگ عراقی را در خاک آن کشور به زیر کشید.یدالله شریفی‌راد متولد فروردین 1325 در طالقان یکی از معدود خلبانان جنگ است که نامش جهانی شد و شاید به یک روایت نیمی از مردم ایران او را می‌شناسند.

 

دلیل اصلی این اتفاق هم ابتدا فیلم پر‌فروش یا شاید بهتر بتوان گفت پر فروش‌ترین فیلم تاریخ ایران با نام پرواز عقاب‌ها است. نقش این خلبان بزرگ را در سال 1363سعید راد بازی کرد. آن سال‌ها فضای ایران تشنه شناخت قهرمانان ارتش به ویژه خلبانان بود و خیلی زود مردم پی‌بردند سعید راد در حقیقت نقش یدالله شریفی‌راد را بازی کرده است.

 

دلیل دوم شهرت او فن بیان خوب خودش بود که توانست در همان سال‌های دهه 80که هنوز تب و تاب جنگ و علاقه به قهرمانان جنگ زیاد بود، خود را به همه بشناساند و سوم آنکه با مهاجرت به خارج عملا از رسانه‌های خارجی نیز استفاده خوبی کرد؛ اگر‌چه متاسفانه این رسانه‌ها نیز از او برای اهداف سیاسی خود بهره بردند.

 

‌معترض همیشگی
شریفی‌راد کلا فردی معترض و البته جسور و از جان‌گذشته بود خوشبختانه جابجایی‌های انقلاب و طوفان شبه‌کودتای نقاب، دامن او را نگرفت و همچنان یکی از خلبانان آماده پایگاه تبریز ماند. شهریور 1359 وی از جمله خلبانان آماده ماموریت با درجه سروانی و تجربه پروازی بالا بود که بارها به سرهنگ مرتضی فرزانه خلبان با تجربه پایگاه دوم هشدار داده بود که ارتش عراق در آستانه تهاجم است و باید به لشکرهای شمالی دشمن قبل از حمله سراسری ضرب‌ شستی درخور نشان داد.

 

تعصب و هیجان او زمانی به اوج رسید که ظهر روز 31 شهریور بیش از 190 شکاری عراقی به خود جرات داده و بیش از 10پایگاه اصلی و فرعی ایران را بمباران کردند.اینجا بود که او در کنار ده‌ها خلبان جوان دیگر به دفتر سرهنگ فرزانه رفته و عملا فرماندهی او را به چالش کشیدند.

 

خلبانان جوان باقیمانده از آن روزها هنوز به خاطر دارند که او چطور با مشت ‌ روی میز فرزانه کوبید (به گونه‌ای که تمامی لیوان‌ها به زمین افتادند) و گفت:«سرهنگ چقدر گفتم بگذارید ما اول عراق را بمباران کنیم.اجازه ندادید و این داغ به دل ما ماند.» سرهنگ فرزانه که فرماندهی بسیار شجاع و وطن‌پرست و در عین حال خوددار بود، با حفظ خونسردی و با متانت‌ به حرف او و سایر خلبانان جوان گوش داد و گفت به زودی تلافی خواهیم کرد اما امروز نه. فردا به کرکوک و موصل حمله خواهیم کرد.

 

فردای آن روز با پیوستن 6 استاد خلبان از تهران‌، پایگاه تبریز یک حمله بسیار بزرگ را به شمال عراق انجام دادند.شریفی‌راد در این حمله نقش اساسی داشت.دسته اصلی آنها به لیدری سرگرد سلیمانی 14 دقیقه داخل خاک عراق پیش رفتند و تا 35 مایلی هدف همه چیز طبق نقشه بود.

 

آنها در 6مایلی هدف ابتدا ارتفاع را افزایش داده و سپس بمب‌ها را یکی پس از دیگری ‌ روی هدف ریختند.پایگاه هوایی موصل زیر ده‌ها تن بمب به تلی از آتش تبدیل شد.فردای آن روز شریفی‌راد به همراه دسته دیگری هدف دیگری را در سلیمانیه زدند اما روز سوم نبرد، فرزانه به او ماموریت زدن هدفی در اربیل را داد.این پرواز 2 فروندی را شریفی‌راد با ستوانی جوان با نام اردستانی انجام داد .

 

خطرهای بزرگ
یدالله شریفی‌راد تقریبا تمامی روزهای مهر و آبان را در تبریز یا در الرت بود ‌ یا به خاک دشمن حمله کرد.30آبان با یک مانور دیدنی یک میگ دشمن را از بین می‌برد و 3آذر با جایگیری مناسب یک میگ-21 را با توپ به زیر کشید. اما درگیری کلاسیک و به یاد ماندنی او مربوط به  آذر است.آن روز او و ستوان امیر زنجانی در عملیاتی فرعی به کرکوک حمله کردند.پیش از آنها دسته بزرگ‌تری به فرماندهی سرهنگ جوادپور به پایگاه هوایی کرکوک حمله کرده و پایگاه را به آتش کشیده بودند .عراق نیز برای تلافی یک دسته رهگیر را از موصل به سمت کرکوک فرستاده و این دسته ناتوان از یافتن مهاجمان‌، موفق به رهگیری دسته دو فروندی شریفی‌راد –زنجانی شدند.

 

‌آنها مدتی داخل خاک دشمن پیش رفتند و درست زمانی که شریفی متوجه شد زنجانی از او عقب افتاده شبح یک میگ-21 او را به خود آورد و اگرچه سعی کرد با یک مانور مناسب او را پیش بیندازد اما میگ دشمن نیز با مانوری دیدنی یک چرخش به راست کرده و نگذاشت تا شریفی از توپ دماغه هواپیما استفاده کند و همزمان با تغییر مسیر، موشک سایدوایندر اف-5 ایرانی را جا گذاشت و به‌جای آن با انتخاب موضع مناسب پشت سر شریفی قرار گرفت.شریفی تنها راه را در کاهش سریع ارتفاع و چسبیدن به زمین گرفت.

 

دو خلبان هر دو سعی بر شلیک به هم داشتند که در نهایت در ارتفاع پایین میگ-21 ناگهان بالش به زمین گرفته و خلبان آن در دم کشته شد.شریفی‌راد که تحت تاثیر پروازهای ارتفاع پست و دو بار جستن از مرگ حال خوشی نداشت، با گردشی سریع به سمت پایگاه امیدوار بود که زنجانی نیز آن روز را بدون مشکل به پایان رسانده باشد اما با رسیدن به پایگاه این امید او تحقق نیافت.چهره مغموم همه در دفتر فرماندهی به او فهماند که زنجانی شهید شده است.

او نیز با یک میگ-21 درگیر شده و در درگیری بین دو خلبان آنها در نهایت به هم برخورده و در دم کشته شده بودند.این اتفاق تاثیری بسیار بد ‌‌روی شریفی گذاشت. مدام صدای زیبا و معصومانه زنجانی در آخرین دقایق پرواز دو فروندی در گوشش تکرار می‌شد.جناب سروان، این هدف خوبه. همین‌رو بزنیم...

 

70 روز از جنگ گذشته بود و این مدت بر شریفی‌راد مانند عمری گذشت.نه می‌خواست و نه می‌توانست از دست رفتن ده‌ها همرزمش را فراموش کند .بنابراین روحیه ماجراجویی او حتی بدتر هم شد.گویا مایل نبود از این سال‌، زنده بیرون آید.ستوان نجفی خلبان اف-5 در تبریز درباره پرواز با شریفی‌راد در روز 14 آذر می‌گوید:

 

یدالله شریفی‌راد را خیلی دوست داشتم.خلبانی شجاع و عاشق درگیری بود اما بی‌محابا بود.وی می‌گوید:قرار شد پادگان پنجوین را بزنیم و خوب هم پیش رفتیم اما شجاعت بیش از حد شریفی‌راد سبب شد تا او ارتفاع را به اندازه‌ای افزایش دهد که رادارهای عراقی او را بینند. این اقدام  سبب شد تا یک میگ دشمن نجفی را هدف بگیرد و اگر چه شریفی‌راد با جاگیری به موقع مانع شکار نجفی توسط میگ عراقی شد اما گردش‌های متوالی در دره‌ها سبب آسیب دیدن گردن او شد .

 

با بازگشت به پایگاه، سرهنگ فرزانه به‌عنوان فرمانده، شریفی‌راد را به‌دلیل بمباران بد مواخذه کرد و گفت باید دوباره پرواز کرده و پادگان پنجوین را بمباران کنند چون پادگان مذکور در حال تقسیم نیروست. نجفی می‌گوید «سعیدی و بهمنی گفتند ما با شریفی‌راد پرواز نمی‌کنیم. من هم گفتم اگر شریفی‌راد بالای ۱۲ هزار پا برود، من هم برمی‌گردم. وی می‌گوید:برای دومین‌بار در این روز ولی این دفعه دو فروندی بلند شدیم. طبق برنامه پیش رفتیم و مجدداً به پادگان پنجوین رسیدیم. البته این بار شریفی‌راد همه مقررات را رعایت کرد. با رسیدن به هدف‌، عراقی‌ها که تصور نمی‌کردند ما دوباره برگردیم، اصلاً آماده نبودند و ما خیلی راحت پادگان را بمباران کردیم و برگشتیم. ‌

 

اسارت کوتاه
25 آذر سرهنگ فرزانه یک بار دیگر شریفی را احضار کرد و چون می‌دانست او از ماموریت‌های سخت واهمه‌ای ندارد، به او گفت که نیروگاه دبس در شمال عراق  باید بمباران شود.دو خلبان به نام‌های خسرو عباسیان و مصطفی اردستانی نیز قرار شد او را همراهی کنند.این 3 خلبان 28 آذر به لیدری شریفی‌راد صبح زود ماموریت را آغاز کرده و با یک پرواز بی‌نقص و دقیق بمب‌های خود را ‌روی تاسیسات دبس ریخته و به سمت کشور گردش کردند .

 

ما شریفی‌راد در بازگشت برای مراقبت از دسته از آنها عقب افتاد و همانطور که حدس می‌زد چند میگ عراقی از پی آنها افتاده بودند.البته گویا اولین بار اردستانی آنها را دیده بود.او با هشدار پی‌در‌پی به عباسیان و اردستانی از آنها خواست تا با پس‌سوز خود را سریع‌تر به مرز برسانند.شماره 2 و 3 مدتی صدای او را می‌شنیدند اما ناگهان صدای او قطع شد.

 

اردستانی با سوختی بسیار اندک بر زمین نشست اما هیچ خبری از شریفی‌راد نشد.فردای آن روز و روزهای بعد هم بی‌خبری همه را به این نتیجه رساند که شریفی راد شهید شده است.قطعی صدای او سبب شد تا حتی هواپیماهای شنود ایران نتوانند از او خبری بدهند.اردستانی نمی‌دانست به همسر سروان مفقود شده چه بگوید اما چه اتفاقی افتاده بود؟

 

شریفی‌راد می‌گوید : «صدای اردستانی در رادیو پیچید:دو میگ از روی سر من رد شدند.» گویا میگ‌ها از شرق به غرب در حال حرکت بودند و در نتیجه بلافاصله شریفی‌راد را دیدند و در 27 مایلی مرز تصمیم به نبرد گرفتند.خبر خوب این بود که شریفی‌راد دو موشک سایدوایندر داشت و خبر بد اینکه سوختی برای نبرد و استفاده مکرر از پس‌سوز نداشت بنابراین تصمیم گرفت تنها ‌ روی مبارزه متمرکز شود.

 

میگ‌های دشمن از هم باز شده و شریفی‌راد پشت میگ لیدر افتاد و هنوز موشک خود را بار‌گذاری نکرده بود که میگ شماره 2 موشک خود را روانه او کرد.سروان کارکشته با یک چرخش کوتاه در آخرین لحظات موشک را جا گذاشته و موشک مستقیم به شماره یک عراقی اصابت کرد.شریفی‌راد در حالی که با چرخش‌های متوالی توانسته بود پشت سر شماره 2 قرار بگیرد متوجه ورود 2 میگ دیگر به صحنه نبرد شد که از غرب به شرق در حال نزدیک شدن بودند.فرصت برای تعلل نبود و با گذاشتن توپ هواپیما ‌روی دور تند در مدتی بسیار کوتاه میگ شعله‌ور به سمت پایین حرکت کرده و منفجر شد.

 

میگ‌های سوم و چهارم که پی‌بردند با دشمنی بسیار وارد و جسور مواجه‌اند با سرعت از هم باز شده و سعی کردند پشت سر خلبان ایرانی قرار گیرند.شریفی‌راد دو موشک سایدوایندر خود را به سمت هواپیماهای دشمن رها کرد که آنها با گردشی سریع موشک‌ها را جا گذاشتند.شریفی‌راد مجددا پشت سر شماره 3 قرار گرفت و آماده شلیک شد در حالیکه می‌دید شماره 4 دقیقا پشت سر اوست.دیگر نه سوختی مانده بود و نه موشکی .

 

به‌نظر آخر ماجرا نزدیک می‌شد بنابراین تمام تمرکز خود را برای به زیر کشیدن میگ سوم گذاشت و گلوله‌های تو خود را تا آخر نثار آن کرد. میگ سوم نیز به سرنوشت دوتای دیگر دچار شد اما فرصتی برای شادمانی نبود چرا‌که موشک میگ چهارم دو موتور هواپیما را از کار انداخت و اف-5 و خلبانش با سرعتی سر‌سام‌آور به سمت زمین حرکت کردند.شریفی‌راد به هر زحمتی بود در آن شرایط نامتعادل اجکت کرد و خود را به دست سرنوشت سپرد...

 

داستان افتادن پیکر نیمه هوشیار و زخمی او به دست کردهای مخالف دولت صدام و دوستدار ایران و چگونگی تحویل او به نیروهای مرزبانی ایران بسیار جالب است و با اندکی تغییرات در همان فیلم پرواز عقاب‌ها به نمایش درآمده است.به هر تقدیر او دیگر با توجه به صدماتی که دیده بود پرواز شاخص جنگی انجام نداد و به بخش‌های فرماندهی و ستادی فرستاده شد.

 

زندان در انتظار قهرمان ایرانی
با توجه به سطح سواد و آشنایی به زبان‌، شریفی‌راد از سال ۱۳۶۳ تا سال ۱۳۶۶ به عنوان وابسته نظامی در پاکستان مشغول به کارشد .اما به دلایل نامعلومی  در سال ۱۳۶۶ از سوی دولت متهم به جاسوسی برای دولت خارجی شد و  به زندان افتاد.گفته شده او تا مرز اعدام نیز پیش رفت اما  پس از یک سال تبرئه شده و از زندان آزاد ‌ و سپس به کانادا مهاجرت کرد.

‌متاسفانه اشتباه بخشی از نیروهای کشور در ظن به وی و اتفاقات پس از آن سبب شد تا این سرباز میهن به سمت مصاحبه با رسانه‌های خارجی و تبلیغ علیه کشور سوق داده شود و آنگونه که خودش می‌گوید علیرغم عشق به میهن و مردم، به شغل‌های نه‌چندان مناسب در کانادا مشغول شود.

 

 

کدخبر: ۵۵۱۶۵۸
تاریخ خبر:
ارسال نظر