وقتی به آن دوراهی نفرتانگیز میرسیم
مقالهای راستگرایانه از توماس فریدمن که در آن از اولویت اجباری اقتصاد بر قرنطینه میگوید . مقاله فریدمن در بین انبوه مطالبی که این روزها اینجا و آنجا منتشر میشود از چندنظر مقاله مهم و اُرجینالی است که صراحتاً از منظری راستگرایانه به بحران کرونا میپردازد.
مدعای اصلی این مقاله، که به شکل ناقص در ایران طرح شده، این است: (۱)آسیبی که برقراری منع عبور و مرور و قرنطینه کل جمعیت به اقتصاد میزند از لطمه کرونا میتواند بیشتر باشد و (۲)راهبردهای کنونی، از طریق در کنارِ هم قراردادنِ جمعیت جوان و افراد آسیبپذیر، میتواند خود موجب شیوع و گسترش بیشتر کرونا شود. این مقاله مورد استقبال جریانات راستگرا و محافظهکار قرار گرفته است و ایده اصلی آن، «اولویت اقتصاد بر سلامت همگانی است.
دکتر جان.پ.آ. لوانیدیس، اپیدمیشناس و از مدیران مرکز نوآوریهای فراپژوهشی استنفورد، در مقاله هفدهم مارساش خاطرنشان میکند که هنوز درکی از نرخ مرگومیر ناشی از ویروس کرونا در سطح کل کشور نداریم. هرچند، نگاهی به برخی از بهترین شواهدی که امروز در دسترس است، نشان میدهد این نرخ ممکن است یکدرصد و حتی کمتر باشد:
لوانیدیس نوشت «اگر این نرخِ واقعی باشد، برقراری منع کامل عبور و مرور در کل دنیا تبعات اجتماعی و مالی بالقوه وحشتناک و عظیمی به همراه دارد که چه بسا به تمامی غیرعقلانی باشد. این وضع به وضع فیل میمانَد که مورد حمله یک گربه خانگی قرار گرفته است. فیل که ناامید شده و میکوشد از گربه پرهیز کند، تصادفاً با جهشی اضافه به روی صخرهای میپرد و میمیرد.»
دکتر استیون وولف، مدیر برجسته مرکزی برای جامعه و سلامت دانشگاه مستقل ویرجینا، برخی از ایدههایی را که داشت آنها را در یک مقاله میگنجاند، با من به اشتراک گذاشت: «واکنش جامعه به کوویدـ۱۹، نظیر تعطیلی کسبوکارها و منع عبور و مرور برای مردم، ممکن است برای مهار گسترش اجتماعات لازم باشد، ولی این میتواند به شیوههایی دیگر به سلامت مردم لطمه بزند و برای زندگیشان گران تمام شود.
فردی بیمار با دردی در قفسه سینه یا با یک سکته مغزی درحال گسترش را تصور کنید، اینجا سرعت عمل برای نجات زندگی افراد خیلی مهم است و او بهخاطر ترس از ابتلا به کرونا در تماسگرفتن با اورژانس تعلل کند. یا مریضی سرطانی که مجبور میشود شیمیدرمانی را به سبب تعطیلی مراکز[درمانی] به تعویق بیندازد. یا مریضی با آمفیزیمِ پیشرفته را پیشِ چشم بیاورید که بهخاطر نبود مرکزی با دستگاه تنفس مصنوعی میمیرد.» و به بیماریهای ذهنی و عصبیای بیندیشید که از تعطیلی اقتصادمان و از اخراجها و بیکاریهای گسترده سر بر خواهد آورد(و پیشاپیش هم سربرآورده است).
وولف گفت: «درآمد یکی از قویترین شاخصهای پیشبینیکننده وضع آینده سلامت ما و نیز میزان عمر ما است. دستمزدها و مشاغل ازدسترفته بسیاری از کارگران را بدون بیمه پزشکی تنها باقی میگذارد و بسیاری از خانودهها را مجبور میکند بهخاطر هزینههای غذا و مسکن و سایر نیازهای اساسی از خدمات پزشکی و دارو و درمان چشم بپوشند. رنگینپوستها و فقرا، آنهایی که نسل در نسل از نرخ مرگومیر بالاتری رنج بردهاند، بیش از همه لطمه خواهند دید و احتمالاً کمتر از همه به آنها کمک خواهد شد.
آنها خدمتکارهای هتلهای بستهشده و خانوادههایی هستند که وقتی حملونقل عمومی تعطیلی میشود هیچ انتخاب دیگری ندارند. کارگران کمدرآمد، آنهایی که توانستهاند پولی برای خواروبار و مایحتاج روزانه پسانداز کنند، وقتی به فروشگاهها میرسند ممکن است با قفسههای خالی روبهرو شوند که خریدارهای وحشتزده که چاره کار را در انبارکردن[خواروبار و اجناس ضروری] میبینند، آنها را به این روز درآوردهاند.»
یکی از بهترین ایدههایی که دیدهام توسط دکتر دیوید ل.کاتز، مدیر بنیانگذار مرکز پژوهشهای پیشگیرانه ییلـگریفینِ دانشگاه ییل(تحت حمایت مالی C.D.C) و متخصص سلامت عمومی و طب پیشگیرانه ارائه شده است.کاتز روز جمعه مقالهای در تایمز نوشت که چشم مرا گرفت. او استدلال میکند ما حالا درست سه هدف داریم: نجات زندگی تعداد هرچهبیشتری از افراد، حصول اطمینان از درهمشکستهنشدنِ نظامِ پزشکی و نیز کسب اطمینان از این که در فرایند دستیابی به دو هدفِ اول اقتصادمان و، در نتیجه، زندگی افراد بیشتری را ویران نکنیم.
او به همه این دلایل استدلال میکند که لازم است از راهبرد «ممنوعیت افقی» که هماکنون داریم آن را اِعمال میکنیم(محدودکردن حرکت و کسبوکار کل جمعیت بدون لحاظکردنِ خطرات مختلفی که میتوانند موجب ابتلای شدید شوند) به جانب راهبردی حسابشدهتر، راهبرد «ممنوعیت عمودی»، بچرخیم.این رویکرد عملیاتیـافقی بر محافظت و درقرنطینه نگه داشتنِ آنهایی از ما متمرکز است که به احتمال زیاد از ابتلا به عفونت ویروس کرونا میمیرند یا دچار صدمات بلندمدت میشوند-یعنی سالخوردگان، افرادی که بیماریهای مزمن دارند و آنهایی که بهلحاظ ایمنیشناختی آسیبدیدهاند.
این رویکرد درعینحال با باقی جامعه به همان شیوهای رفتار میکند که همواره با تهدیدات مشابهی نظیر آنفلوآنزا برخورد کردهایم: به آنها میگوییم وقتی سرفه یا عطسه میکنند به دیگران احترام بگذارند، دستهایشان را مرتب بشورند و اگر احساس ناخوشی کردند در خانه بمانند و آن را پشت سر بگذارند- و یا اگر [نهایتاً] آنطور که انتظار میرود، بهبود نیافتند به سراغ مراقب پزشکی بروند.
چون درست مثل آنفلوآنزا اکثریت عظیم مردم در عرض چندروز خوب میشوند و تنها شمار کوچکی به بستریشدن در بیمارستان نیاز پیدا خواهند کرد و درصد بسیار کوچکی از افرادی که بیش از همه آسیبپذیرند، بدبختانه، خواهند مُرد(برخی میگویند ویروس کرونا از آنفلوآنزای معمولی که با آن آشناییم خطرناکتر است). آنطور که کاتز استدلال میکند فرماندارها و شهردارها با انتخاب رویکرد افقی، که اساساً همه را برای مدتی نامعلوم به خانه میفرستند، ممکن است عملاً خطر ابتلا را برای افراد آسیبپذیر افزایش داده باشند.
کاتز متذکر میشود «وقتی کارگرها را بیکار میکنیم و دانشگاهها خوابگاههایشان را میبندند و همه دانشجویانشان را به خانه میفرستند، افراد جوانی که از نظر ابتلا به ویروس وضعیت نامشخصی دارند، به خانه فرستاده میشوند تا در سراسر کشور در خانوادهشان توی هم بچپند. و از آنجا که فاقد تستگیری کشوری هستیم، ممکن است آنها حامل ویروس باشند و آن را به پدرمادرهای ۵۰ساله و پدربزرگ و مادربزرگهای ۷۰-۸۰سالهشان منتقل کنند.»(همشهریآنلاین)