کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۴۱۹۹۲۷
تاریخ خبر:

ما و کره‌ای‌ها| بهار، تابستان، پاییز، زمستان‌... و دوباره بهار

روزنامه هفت صبح، حمید رستمی | یک: بیست سال پیش،وقتی که اسم «کیم کی دوک» بر سر زبان‌ عاشقان سینما افتاد،کمتر کسی می‌توانست حدس بزند که خیلی زود سینمای کره‌جنوبی به جایگاهی ثابت در دنیا دست یافته و هم در جشنواره‌های سینمایی حضوری موفق داشته باشند و هم در جذب مخاطب عام! و از دیگر سو از چنان پتانسیلی برخوردار باشند که بتوانند موجبات جلب نظر سینمادوستان مشکل پسند را فراهم آورند و افزون بر آن با تولید سریال‌های پر تعداد، بخش عظیمی از کنداکتور پخش تلویزیون‌های کشورهای مختلف از جمله ایران را به خود اختصاص دهند.

و علاوه بر تاریخ سازی کاذب برای خود، شخصیت‌های محبوب با شهرتی افسانه‌ای چون جومونگ و یانگوم خلق کنند تا حدی که هنگام پخش سریال‌هایشان،خیابان‌ها خلوت شده و در بازپخش چندم هم مخاطب داشته و حتی برخی‌ها از عشق بی‌سرانجام‌شان، خود را حلق آویز کرده و همین چند روز پیش هم یک مقام بلندپایه سیاسی -به شوخی یا جدی- کره‌ای‌ها را تهدید به تحریم سریال‌های‌شان کند.

دو: در میان اسامی به شدت مشابه و سه کلمه‌ای کره‌ای‌ها - از نوع جنوبی‌اش - «کیم کی دوک» از معدود هنرمندانی بود که خیلی زود برای خود تشخص پیدا کرد و در ۲۴ سال سابقه هنری‌اش توانست به روند فیلمسازی خود تداوم بخشد و به طور متوسط سالی یک فیلم روانه اکران جهانی کند و وقتی در ۶۰ سالگی به تیر غیب دچار شده و با بیماری کرونا چشم از جهان فرو بست کسی چندان به خاطر آثار ساخته نشده‌اش غصه‌دار نشد چرا که او به اندازه کافی فیلم ساخته بود و به قدر کفایت فیلم درخشان هم در کارنامه داشت و از همان ابتدا توانست با فیلم‌های خود، جهانِ سینمایی جدیدی خلق کرده و امضای مخصوص‌اش را پای فیلم‌هایش داشته باشد.

آثاری که با ویژگی‌های منحصربه‌فرد خود به راحتی می‌توانست متمایز شود. خلق تصاویر بکر و قاب‌های نقاشی مانند که ریشه در سال‌های نقاش بودن خودش داشت، خط داستانی کمرنگ، تعداد بازیگر اندک، به همراه دیالوگ‌های به شدت کم و انتقال مفاهیم با بهره‌گیری از نشانه‌ها، اِلمان‌ها و نقش موثر تصویر در همراهی مخاطب، هزینه‌های پایین تولید و خشونت افسارگسیخته که گاهی به وضعیتی چندش‌آور و آزاردهنده برای بیننده تبدیل می‌شد تا لابه‌لای حجم عظیمی از شاعرانگی در تصویر، معانی فلسفی تمدن شرق و آدم‌هایی به شدت سادیست و مازوخیست حیران بماند. ولی با تمام این اوصاف تعدادی از ساخته‌هایش غیرقابل چشم‌پوشی بوده و در معرفی سینمای این کشور و تربیت نسل جدیدی از هنرمندان، نقش موثر داشت. فیلم‌هایی چون «بهار ، تابستان، پاییز، زمستان و… بهار» و «جزیره» با هیچ معیاری قابل حذف از حافظه سینمادوستان نیست.

سه: او در فیلم «بهار، تابستان، پاییز، زمستان و… بهار» پنج بخش زندگی را با اسامی فصول مختلف نامگذاری کرده و در این میان مسائل پیچیده‌ای چون نظم،مردانگی، بلوغ و … را مطرح می‌کند و با تمرکز بر رابطه میان راهب بودایی و مرشدش، چالش‌های غیرقابل تصور پیشرو در زندگی یک پسر را به تصویر می‌کشد و در طول داستان وجوه مختلف این شخص اعم از اعمال و کردار توأم با خطا و درستی و رسیدن به کمال از شاگردی به استادی و در پایان دوباره شاگردی که بازتابنده چرخه تکراری حیات است را به نمایش می‌‌گذارد. لوکیشن فیلم دریاچه‌ای زیبا و همواره مه آلود در میان دره‌ای خیال‌انگیز و فضایی شاعرانه است که یک مجسمه بودا بر فراز دره قرار گرفته و تمام اتفاقات را زیر نظر دارد.

چهار: از سینمای کره‌جنوبی پیش از دهه ۹۰ میلادی اطلاعات چندانی در دست نیست و از معدود فیلم‌هایی که دارای حداقل استانداردهای لازم برای مطرح شدن بوده فیلم خدمتکار (۱۹۶۰) را می‌توان نام برد که پس از انتشار یک بازسازی از این فیلم در سال ۲۰۱۰ محبوبیت دوباره یافت.گرچه بازسازی فیلم به‌رغم دارا بودن برخی امتیازات، همچون سایر بازسازی‌های سینما از نسخه اصلی ضعیف‌تر بود ولی خود داستان الهام بخش ساخت فیلم‌های مهم‌تر دیگری همچون کنیز (پارک چان - ووک) بوده است. فیلم با تبحر خاصی مضامینی همچون زندگی خانوادگی، جنسیت و پیشداوری‌های طبقاتی را بررسی کرده و در این امر به شدت موفق عمل کرده تا جایی که بعد از گذشت بیش از شصت سال از ساخت فیلم توانسته بداعت خویش را حفظ کرده و همچنان مخاطب را با خود همراه کند.

پنج: فیلم کنیز (۲۰۱۶) یکی از بهترین فیلم‌های روانشناختی سال‌های اخیر است که با شخصیت‌های بسیار پیچیده و داستانی که از سه زاویه روایت می‌شود و هر بار برخی از گره‌ها گشوده و در طول قصه شخصیت‌ها و روابط کامل شده و بعد از چندین و چند بار رودست خوردن، با ناکامی آدم‌های بد داستان مخاطب به آرامش رسیده و لبخندی از روی رضایت بر لبانش می‌نشیند. هر کدام از شخصیت‌ها دست کم در بخش‌هایی از داستان برای دیگران نقش بازی می‌کنند.

کنیزی توسط مردی شیاد استخدام شده تا با اغوای زنی پولدار او را تشویق به ازدواج با مرد کند که خود را نجیب‌زاده معرفی کرده است تا بعد از آن با انتقالش به تیمارستان ثروت هنگفتش را تصاحب کند، زن جوان پولداری که قرار است به‌رغم میل باطنی به عقد پیرمردی در آید که قبلا شوهر خاله‌اش بوده و تمام بستگانش به طرز عجیبی مرده‌اند و حالا مرد در فکر تصاحب تمام اموال در پی ازدواج با دختر خواهر زنش است و دختر جوان هم برای جلوگیری از به باد رفتن عمر و ثروتش توسط پیرمرد مخفیانه با فردی که خود را نجیب‌زاده معرفی کرده قرار ازدواج می‌گذارد و تصمیم می‌گیرند برای رهایی از شر پیرمرد، کنیزی را استخدام کرده و بعد از مدتی با مبادله هویت، او را به اسم زن پولدار در تیمارستان بگذارند.

و مرد به اسم کنیز با زن پولدار ازدواج کند و دست پیرمرد هم به آنها نرسد و از آن سو زن پولدار و کنیز که حالا عاشق هم شده‌اند، برای خلاص شدن توأمان از شر پیرمرد منحرف فاسد و نجیب‌زاده قلابی، نصف راه را با نقشه مرد پیش بروند و بعد از انتقال کنیز به تیمارستان و استفاده از اسمش، نقشه خود را عملی کرده و مرد متقلب را لو داده و به دست پیرمرد بسپارند تا به جزای خیانتش تحت سنگین‌ترین شکنجه‌های جسمی قرار گیرد و هزار بار مرگ را آرزو کند و خود با جعل مدارک و پوشیدن لباس مردانه توسط زن پولدار،همراه با پول‌ها از کشور فرار کنند. تمام این داستان جذاب و تودرتو در لوکیشن‌های زیبا و دیدنی روایت می‌شود تا جایی که حتی زمان ۲ ساعت و نیمه هم برای روایتش اندک به نظر می‌آید.

شش: همین دو سال پیش بود که فیلم انگل (یونگ جون - هو) سروصدای زیادی در مجامع هنری دنیا برانگیخت و جوایز زیادی از جمله نخل طلای جشنواره کن (۲۰۱۹) بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان در هفتاد و هفتمین مراسم گلدن گلاب و اسکارهای بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اورجینال، بهترین فیلم و بهترین فیلم بین‌المللی را از آن خود کرد تا نخستین فیلم غیرانگلیسی‌زبان باشد که برنده جایزه بهترین فیلم آکادمی اسکار هم شده است.

فاصله طبقاتی تم اصلی داستان است و فیلم به صورت بی‌رحمانه طبقات فرودست را انگل معرفی کرده که به طبقه مرفه چسبیده و از آنها سوءاستفاده می‌کنند و در لایه‌های زیرین هم معتقد است که فقر اقتصادی برخی‌ها ریشه در فقر فرهنگی آنها دارد و اینچنین است که خانواده «کیم» در مقابل محبت‌های بی‌شمار خانواده متمول «پارک» ناسپاسی کرده و از همه گونه عمل غیراخلاقی برای انتفاع بیشتر سود جسته و با دروغ و پنهان کردن نسبت‌های خانوادگی خود و دسیسه چینی برای بیرون کردن کارگران سابق با استفاده از ناجوانمردانه‌ترین روش‌ها، پدر، مادر، پسر و دختر هر کدام بخشی از این مشاغل را برعهده گرفته و رفته‌رفته خود را در جایگاه صاحبخانه تصور کرده و نیکوکاری‌های خانواده «پارک» را به حماقت تعبیر می‌کنند.

آنها در این مسیر آنچنان دچار استحاله شخصیتی شده و خوی انسانی را فراموش می‌کنند که حتی در مواجهه با خانواده دیگری هم که از مدت‌ها پیش از قِبَل خانواده پارک ارتزاق می‌کردند به خشونت متوسل شده و در انتها یکی از دردناک‌ترین سکانس‌های سینمایی را رقم می‌زنند و جشن تولد کودکی را تبدیل به مجلس سلاخی پدرش کرده و چاقویی که قرار است کیک تولدش را ببرد قتل چندین نفر را رقم می‌زند تا باران سیل‌آسا تمام گندها و کثافت‌های شهر را بالا بیاورد و همه چیز به نقطه صفر برسد. در حالی که آدم‌ها دیگر آن آدم‌های سابق نیستند و تجربیات تلخ و دردناک بسیاری را از سر گذرانده‌اند.

کدخبر: ۴۱۹۹۲۷
تاریخ خبر:
ارسال نظر